از
اين رو، تفاوت تفسير و تاويل در نگاه ايشان چنين است كه هر جا به علت تعقيد و
پيچيدگى در الفاظ، معنا مبهم و نارسا باشد، تفسير كاربرد دارد و هر كجا تشابهى در
الفاظ باشد، تاويل كارگشاست. به عبارت ديگر، تاويل عبارت است از دفع شك و شبهه از
اقوال و افعال متشابه و در موردى به كار مىرود كه ظاهر لفظ يا عمل، شبههانگيز
باشد، بهطورى كه موجب پوشيدگى حقيقت معناى كلام و غرض اصلى گوينده شده باشد و
وظيفه تاويل كننده، برطرف كردن اين خفا و نارسايى است. به همين جهت تاويل، علاوه
بر رفع ابهام، همزمان دفع شبهه نيز مىنمايد، پس هر جا تشابهى در الفاظ باشد،
ابهامى در معنا حاصل خواهد شد، از اين رو در تاويل، رفع ابهام با دفع شبهه توأم
است. (معرفت، 1375 ص 23)
2-
گرايش هرمنوتيكى روششناسانه (عام)
هرمنوتيك
عام از مقوله روششناسى است و در صدد ارائه روش فهم و تفسير است، با اين تفاوت كه
اختصاص به علم خاصى ندارد، پيش فرض اين گرايش آن است كه قواعد و اصول عامى بر فهم
متن حاكم است، صرف نظر از اينكه آن متن چگونه باشد. عالم هرمنوتيك بايد در تنقيح
و تنظيم اين قواعد عام بكوشد. اين هرمنوتيك از قرن هجدهم توسط شلاير ماخر آلمانى
آغاز شد. وى تفسير را از مقوله روششناسى به ارائه اصول و قواعد فهم و تفسير سوق
داده و شالوده هرمنوتيك نوين را پايهگذارى كرده و در حقيقت، راه را براى
انديشمندان بعد از خود گشود و از اين رو به پدر علم هرمنوتيك ملقب شده است. (واعظى
پيشين، ص 33) چنانكه آيتالله معرفت نيز معتقد است چنين نامى به حق بر وى نهاده شد
و او شايسته چنين جايگاهى است.[1] (معرفت،
1427 ق، ص 161)
هرمنوتيك
شلاير ماخر
شلاير
ماخر، تفسير سنتى را از دايره علم الهيات بيرون برده و آن را به صورت يك علم يا به
عبارت بهتر، روش فهم و شرايط آن درآورد، به گونهاى كه اختصاص به علم خاصى نداشت.
(همان، ص 159) وى بر اين نكته تاكيد داشت كه بر خلاف نظر كلاسيكها فهميدن
[1] 1. آيتالله معرفت شلاير ماخر را زمينهساز
انديشمندان هرمنوتيكى بعد از او مىدانند به خصوص ديلتاى و گادامر را كه بعد از
شلاير ماخر به مباحث هرمنوتيك پرداختند.( ر. ك: همان).