دقيق صرف
نظر كنيم، براى تبيين اجمالى هرمنوتيك با مقدارى تسامح مىتوان گفت: هرمنوتيك
نظريه عمل فهم است، در جريان روابطش با تفسير متون (البته اين تعريف نيز از ريكور
اخذ شده است). پالمر نيز به همين هدف، هرمنوتيك را چنين تعريف مىكند: «هرمنوتيك،
امروز عرضه كننده سنت تامل فلسفى آلمان و اخيرا فرانسه در باب ماهيت فهم(Understanding) است كه از طريق شلاير
ماخر و ديلتاى و هايدگر گسترش يافته است و امروزه گادامر و ريكور به ارائه آن
مىپردازند.» (واعظى، 1380، ص 30- 27)
ديدگاه
آيتالله معرفت نيز نشانگر آن است كه ايشان سعى كردهاند تعريفى از هرمنوتيك ارائه
دهند تا مخاطب، آشنايى لازم را با اين علم و گرايشهاى گوناگون آن به دست آورد.
ايشان عنوان «هرمنوتيك» را عبارت از مجموعهاى از قواعد و معيارهايى مىدانند كه
لازم است مفسر براى فهم نص دينى از آنها پيروى كند. (معرفت، 1427، ص 153)
البته
ايشان نيز از گسترده شدن اين علم و تنوع آراء آن سخن رانده و معتقدند اين مفهوم در
تطبيقات جديدش به گونهاى گسترش يافته كه شامل كليه علوم انسانى، مانند: تاريخ،
جامعه شناسى، فلسفه هنر، نقد ادبى و ... نيز مىشود، (همان) كه بطور طبيعى امعان
نظر و بحث در همه اين شاخهها را بسيار سخت مىنمايد. از همين جهت ايشان تنها با
محوريت تفسير نصوص ادبى دينى به شاخههاى عمومى اين علم مىپردازند. در اين مقاله
نيز تنها گرايشهاى اصلى هرمنوتيك، با نگاهى به آراء آيتالله معرفت مورد بررسى
قرار مىگيرد.
زمينهها
يا گرايشهاى هرمنوتيكى
به نظر
پالمر در يك تقسيمبندى كلى در مورد گرايشهاى هرمنوتيكى، از جهت متعلق فهم، سه
گرايش قابل بررسى است.
1-
گرايش هرمنوتيكى خاص
هرمنوتيك
خاص يا منطقهاى به اين معناست كه به منظور منقح كردن كيفيت متون در علوم مختلف
اعم از حقوق، ادبيات، كتب مقدس و فلسفه، مجموعه قواعد و اصولى فراهم شود و هر علم،
هرمنوتيك ويژه خود را دارا شود. (واعظى، 1380، ص 33)
به
نظر مىرسد اين گرايش هرمنوتيكى با عنوان «هرمنوتيك كلاسيك» نيز نامبردار است،
چراكه هرمنوتيك كلاسيك به دنبال ارائه روش و منطق تفسير متون به طور خاص