پرداخته
است؛ به همين دليل راه نكوهش بر خود را گشوده است. علماى معاصر و پس از وى به او
انواع تهمتها مانند بدعتگذارى در دين، تحريف معانى قرآن، جعل حديث به نفع صوفيان
و ميل به مذاهب منحرف، زدهاند.
ج-
لطائف الاشارات: اين اثر تأليف ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن قشيرى (م 465 ق) است.
تفسير وى استمرار تفسير باطنى صوفيانه است و بيشتر بر تأويلاتى مبتنى است كه گاه
با ظاهر عبارت ناسازگار است. وى كوشيده ميان علوم حقيقت و علوم شريعت توافق برقرار
سازد. خواننده اين تفسير با مطالعه كتاب به اين نتيجه قطعى خواهد رسيد كه صوفيه
اصول و فروع مرام خويش را از قرآن گرفته است.
د-
كشف الاسرار و عدة الابرار: اصل اين تفسير از خواجه عبدالله انصارى (م 481 ق) بوده
كه ابوالفضل رشيدالدين ميبدى آن را گسترش داده است. اين تفسير از حجيمترين كتب
تفسيرعرفانى و صوفى است كه به زبان فارسى و عبارات ادبى به نگارش درآمده است.
از
ديگر تفاسير مهم عرفانى مىتوان از تفسير عارف و صوفى بزرگ ابن عربى (م 638 ق)؛
التأويلات النجميه، اثر نجمالدين دايه (م 654 ق)؛ عرائس البيان فى حقايق القرآن،
تأليف ابومحمد شيرازى روزبهان بن ابى نصر بقلى (م 666 ق)؛ مواهب عليّه اثر
كمالالدين حسين بن على واعظ كاشفى سبزوارى (م 910 ق) و تفسير القرآن الكريم تأليف
صدرالمتألهين اشاره كرد. (همان، ص 445- 367)
4-
مكتب تفسير عصرى
آنچه
گذشت، اجمالى از تاريخچه مكاتب تفسيرى در دورههاى پيشين بود كه متناسب با
آگاهىها و نيازهاى هر دوره، رو به گسترش بود، اما از قرن سيزدهم به بعد با فزونى ابزارهاى
فهم و گسترده و پيچيدهتر شدن نيازها، طبيعتاً رويكرد به قرآن و دين تحولى شگرف
يافت و ضرورت تفسير عصرى بيشتر حس شد.
مفهوم
تفسير عصرى
برخى
معقتدند كه منظور از عصرى و روز آمد بودن تفسير، تنها تازه بودن شيوه اداى مطالب و
رعايت مقتضاى حال مخاطب است؛ اما بايد توجه داشت كه هرچند اين شيوه براى بهره بردن
از قرآن لازم است، اما معناى واقعى تفسير عصرى نيست. تفسير عصرى آن است كه چهرهاى
نو- متناسب با نيازهاى روز- از قرآن نمايانده شود و حقيقتى جديد از پيام قرآن