اين تفسير
به روايت ابويسار، عبداللهبن ابى نجيح و ثقفى كوفى است كه روايت عبدالله بن ابى
نجيح صحيحترين تفسيراست. اين تفسير به گونه ناپيوسته و تنها به ترجمه و در برخى
موارد اشارهاى كوتاه به نقل روايت يا آراء سلف كه مقصود ابنعباس است، نموده است.
تفسيرهاى
نقلى تقريباً به همين شيوه تا زمان طبرى (224- 310 ق) ادامه يافت؛ اما طبرى به
تأليف جامعترين و پربهاترين تفسير نقلى پرداخت، چون در بردارنده نظرات و اقوال
بزرگان سلف است. وى در نقل روايات آميختگى به وجود نياورده و هر روايتى را از جهت
متن و سند جدا و روشن نموده و با دستهبندى منظم آورده است، بر خلاف سيوطى در الدر
المنثور كه آميختگى عجيبى در متن روايات به وجود آورده است. اين تفسير بعدها در
نقل احاديث و اقوال، الگوى تفسيرهاى بعد از خود مانند تفسير المحرّر الوجيز نوشته:
ابن عطيه اندلسى (م 481 ق) و تفسير القرآن الكريم نوشته: ابن كثير دمشقى (م 774 ق)
شد.
از
ديگر تفسيرهاى گرانقدر اهل سنت تفسير الدر المنثور (م 911 ق) است كه انباشته از
آثار قدما است. نويسنده بدون هيچ گرايش انحرافى به جمعآورى اين آثار همت گماشته و
سعى نموده است احاديث و اقوال را از منابع معتبر نقل نمايد.
در
شيعه نيز چندين تفسير نقلى نوشته شده كه مهمترين آنها تفسير منهاج الصادقين،
تأليف: ملا فتحالله كاشانى (م 988 ق)، تفسير صافى تأليف: ملا محسن فيض كاشانى (م
1091 ق)، تفسير البرهان تأليف سيدهاشم بحرانى (م 1107 ق)، تفسير نور الثقلين
تأليف: عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى (م 1112 ق) و آخرين آنها تفسيرالاثرى الجامع
تأليف آيتالله معرفت است. كتاب اخير تمامى آيات قرآن را در پرتو احاديث فريقين و
اقوال و آثار سلف تفسير كرده و با روشى خاص آنها را مورد نقد و