الف-
برخى تفسيرها در كنار نقل آرا و اقوال، به نقد و بررسى آن نيز پرداختهاند كه
نمونه بارز آن، تفسير «جامع البيان» ابوجعفر طبرى است؛
ب-
دسته ديگر تنها به نقل اقوال بسنده كرده و چيزى بر آن نيفزودهاند، مانند تفسير
«الدر المنثور» جلال الدين سيوطى.
در
نقل احاديث نيز، برخى تمام رواياتى را كه به آنها دست يافتهاند، نقل كردهاند
خواه از نظر خود و ديگران مقبول باشد يا نباشد؛ مانند طبرى در «جامع البيان» و
سيوطى در «الدر المنثور» از اهل سنت و البرهان تأليف سيدهاشم بحرانى و نور الثقلين
تأليف ابن جمعه حويزى از تفاسير شيعه. برخى نيز به آوردن احاديث مورد پذيرش خودشان
بسنده كردهاند و رواياتى را كه مردود يا ضعيف پنداشتهاند، نياوردهاند، مانند
ملاصالح در تفسيرهاى «الكبير، الوسيط و الوجيز». البته اين رفتار از نظر محققان،
ناپسند است زيرا گاه اتفاق مىافتد كه حديث نامقبولِ كسى، نزد ديگران مقبول افتد.
آيتالله
معرفت اشكال عمومى تفسيرهاى نقلى را بىتوجهى و نپرداختن به صحت و سقم اسناد و
متون روايات منقوله مىداند و مىنويسد؛ كارى كه با كمال دقت در روايات فقهى انجام
شده، در روايات تفسيرى صورت نگرفته است؛ يعنى روايات جعلى و اسرائيليات از روايات
اصيل جدا نشده است و ضعف و قوت سندها، علاج اخبار متعارض، بيان عام و خاص و مطلق و
مقيد تبيين نشده است. علاوه بر اينكه توافق يا تخالف برخى از متون روايات با اصول
و مبانى شريعت و محكمات دين چندان مطرح نشده و اين مايه حيرت و گاه گمراهى مردم مىشود.
به همين خاطر خود ايشان با همكارى برخى قرآن پژوهان به گردآورى و دستهبندى حدود
سى هزار روايت تفسيرى همت گماشته و به نقد و بررسى آنها پرداخته است و در كتاب
«التفسير الاثرى الجامع» به جامعه علمى تقديم نموده است.
اولين
كتاب تفسير نقلى كه در دست است، تفسير مجاهد بن جبير (21- 101 ق) به روايت ابن ابى
نجيح است كه با تحقيق عبدالرحمان طاهر بن محمد سورتى در دو جلد منتشر شده است.
مجاهد از بزرگترين شاگردان ابنعباس است كه هر جا از ابنعباس نقل مىكند آن را
تفسير ابنعباس مىگويند و هر جا از طريق تعقل، نظر خود را بگويد آن را تفسير
مجاهد نامند.