ديگر منتقل
مىشد تا اينكه در دوره تابعانِ تابعان، تفسير به تدريج در دفاتر و لوحهايى ثبت
و ضبط شد و بدينگونه در نيمههاى قرن دوم كه تدوين حديث رواج يافت، در كنار آن
تدوين تفسير هم آغاز شد. شايد بتوان گفت نخستين كسى كه تفسير را نوشت مجاهد بن
جبير (م 101 ق) است و اولين كسى كه دامنه تفسير را گسترش داد و علاوه بر معانى
آيات، بخشهاى ديگرى مانند ادبيات و ويژگىهاى واژههاى قرآن را افزود و در تفسير
دست به اجتهاد زد، ابو زكريا يحيى بن زياد فراء (م 207 ق) است. (همان، ج 2، صص 11-
9)
پس
از آن، تفسير مرحله به مرحله پيش رفت و گستردگى و تنوع آن رو به فزونى گذاشت.
تفسير از مرحله مأثور، به وادى اجتهاد و اعمال نظر و به كار بستن رأى گام نهاد.
استنباط معانى آيات قرآن در پرتو ادبيات، انواع علوم و معارف عصر و ديدگاههاى
فلسفى- كلامى تأثير پذيرفت و كتابهاى تفسيرى هر كدام سمت و سوى خاصى به خود گرفت.
با
توجه به نظريات آيتالله معرفت در يك تقسيم بندى كلى مىتوان تفسير را از آغاز
تدوين تا زمان حاضر به چهار مكتب تقسيم نمود:
1-
مكتب ظاهرگرايان
مقصود
از ظاهرگرايان كسانى هستند كه در تفسير قرآن بيشتر به نقل تكيه دارند تا به عقل،
هرچند در پارهاى موارد به نقد عقلى هم مىپردازند. منشأ پيدايش اين مكتب اقوال و
آراء تفسيرى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، اهل بيت عليهم السلام، صحابه و
تابعين است كه بعدها مفسرين به جمعآورى آنها پرداختند.
الف-
صحابه: اينان پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسؤوليت پخش و گسترش علوم و
معارف اسلامى را به عهده داشتند. البته صحابه، بر حسب استعدادها و مواهب ذاتى و
مقدار حضور علمى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم داراى درجات متفاوت بودند.
به نظر آيتالله معرفت بين صحابه كه برخىها تعداد آنان را تا چند هزار نفر هم
شمارش كردهاند، تنها چهار نفر از آنان مفسر قرآن بودند و نه بيشتر كه عبارتند از:
1- اميرالمؤمنين على عليه السلام كه سرآمد و داناترين آنان است؛ 2- عبدالله بن
مسعود؛ 3- ابى بن كعب؛ 4- عبدالله بن عباس كه از نظر سن كوچكترين آنان است، ولى
در رواج از ديگران جلوتر است.[1]
[1] . هرچند افرادى مانند سيوطى در الاتقان، ج 4، ص 204
و ذهبى در التفسير و المفسرون، ج 1، ص 35، صحابه ديگرى مانند زيد بن ثابت،
ابوهريره، عبدالله بن عمر و خلفاى راشدين را هم جزء مفسرين دانستهاند، ولى
آيتالله معرفت به اين دليل كه تعداد روايات تفسيرى آنان بسيار كم است، آنان را
جزء مفسرين صحابه به حساب نياورده است. ج 1، ص 205.