پرداخته
است. از اين رو در هيچ يك از مباحث تفسيرى مانند حروف مقطعه، ناسخ و منسوخ،
قرائات، مباحث صرفى و نحوى يا مباحث فقهى و كلامى هرگز به تبيين آراى گوناگون،
ارزيابى، رد يا اثبات آنها نمىپردازد. در مواردى هم كه اقوال تفسيرى متعددى را
ذكر مىكند، هيچگاه قولى را بر قول ديگر ترجيح نمىدهد.
ساختار
كلى تفسير بدين ترتيب است كه ابتدا نام سوره به صورت مشروح مثلًا «و من السورة
التى تذكر فيها البقرة» بيان مىشود، آنگاه به مكى يا مدنى بودن سوره اشاره و اگر
آياتى در غير از محل نزول اكثر سوره، نازل شده باشد، معين مىگردد؛ مثلًا درباره
سوره انفال مىنويسد: و هى كلها مدنية غير قوله: «يا ايها البنى حسبك الله و من
اتبعك من المومنين» فانها نزلت بالبيداء فى غزوة بدر قبل القتال.» در مواردى هم كه
ترديد وجود دارد، مانند سورههاى حشر و حديد مىنويسد: مكى يا مدنى.[1]
در
ابتداى سوره حج معيارى براى شناخت سور مكى از مدنى بيان مىشود: هر سورهاى كه در
آن «يا ايها الناس» آمده است مكى و هر سوره كه در آن «يا ايها الذين امنوا» آمده
مدنى است.[2]
اين
تفسير به صورت مزجى است و شيوه مؤلف، آن است كه هر آيه را به بندهاى بسيار كوتاه و
گاه واژگان تقسيم مىكند و توضيح مختصرى درباره شرح آن مىدهد كه در بسيارى از
موارد آيه را نيز، بايد جزئى از توضيح تلقى كرد تا معناى مورد نظر را فهميد؛ مثلا
ذيل آيه 3 سوره توبه چنين آمده: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ و
هذا اعلام من الله وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ
للناس يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ يوم النحر
أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ و دينهم و
عهدهم الذى نقضوا وَ رَسُولِهِ ايضا بريء من ذلك
فَإِنْ تُبْتُمْ من الشرك و امنتم بالله و بمحمد صلى الله عليه و آله و سلم و
القرآن فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ من الشرك. مشاهده مىشود كه
در چهار بند اخير، آيات را هم بايد در ميان توضيحات تفسيرى جا داد تا معناى تفسير
مفهوم شود.
در
برخى موارد مؤلف با عبارت «و يقال» تفسيرهاى مختلفى براى يك واژه يا عبارت مىآورد[3]
و به رغم اختصار، گاه براى ارائه تفسير ديگر، آن عبارت يا واژه را تكرار