زمزمه
رود و آبشار و طبيعت سرسبز و سايه درختان براى همه ابناى بشر- و نه تنها ساكنان
بيابانها و صحراها- خواستنى و مطبوع است و گردشگاهها و مكانهاى تفريحى مردم در
سراسر عالم داراى چنين خصوصياتى است. ملاك ملذوذ و مطبوع بودن يك نعمت، محروميت از
آن نيست. حتى برخورداران از نعمتها نيز به آنها و به صورتهاى لطيفتر و
عميقترشان راغبند. شاهد اين مطلب ميل جميع آدميان در تمامى عصرها و نسلها به
طبيعت سرسبز و آب و آبادانى طبيعى است.
مرحوم
معرفت افزون بر راه حل فوق براى گشايش مشكل، طرح كاربرد وسيع استعارى الفاظ قرآن
را مطرح كرده است. در نگرشى عميقتر به ماهيت نعمتهاى بهشتى- در تلاش براى رسيدن
به بطون آيات- اين الفاظ را استعاره براى معانى بلندتر دانسته است. مثلًا اينكه
مىفرمايد: وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ
(محمد/ 15) معلوم مىشود كه مراد از شير چيزى مشابه شير دنيا نيست، چراكه به وجدان
مىدانيم شير دنيا طعمش با مرور زمان و تغيير شرايط متغير مىشود. پس اين لفظ
اشاره به معنايى ديگر دارد كه از جهتى با شير و ويژگىهاى آن متناسب است، كه گشودن
راز اين دقايق، خواهان مجالى فراختر و مقالى ژرفتر است و آنچه آمد در بحث
جدلگونه براى دفع شبهه كافى به نظر مىرسد.
5.
توهم راهيابى خرافات به قرآن
راهيابى
مطالبى از قبيل جن، مس جن، سحر و اصابه العين- كه علم و عقل از پذيرش آن گريزانند-
به كتابى كه مدعى استوارگويى و حكمت نگارى است، چهرهاى ديگر از تأثر آن از فرهنگ
زمان و مكان ظهور آن است و اين مناسب سخن سخنگوى حكيم خبير نيست.
اينكه
حقيقت موجوداتى نظير جن چيست، چه رابطهاى ميان اين موجودات و جهان محسوس ما وجود
دارد، ميزان تأثير آنها در زندگى انسان چقدر است و ...، حتى اگر هم تحقيق شده و براى
بشر مكشوف باشد- كه نيست- از مجال اين مقال بيرون است. آنچه مسلم است، چيزى را كه
ما از اصل وجودش توسط گزارشات وحى با خبر شدهايم- مادام كه راهى به كاوش در آن
نداريم- در كيفيات و جزئيات آن نيز ناگزير به اكتفا به همين گزارشات هستيم؛ اما
اينكه چيزى را كه علم امروز ما به تحقيقش راهى ندارد چگونه مىتوان پذيرفت
مسألهاى است كه جايگاهش مباحث معرفت شناسى و اعتقادات است.