اما ريشه
اشتباه اين است كه الحَوَر به سياهى ترجمه شده است، در حالى كه معناى آن «البياض
اللامع لشدة ابيضاضه» است. پس الحَوَر شدت سپيدى چشم است كه رنگ حدقه را نمايان
مىسازد و «الحواريّات»، به معناى «النساء البيض» است. ازهرى گفته است: زن تنها
اگر پوست سپيدى نيز داشته باشد، به خاطر حَوَر چشمانش حوراء ناميده مىشود. در
اينصورت حوراء، زن سپيد درخشان چشم است كه چشم نافذش- سياه باشد يا آبى يا ...-
در شدت لمعان و به خاطر حسن جوار در اوج حسن و جمال است، چنين زنى نزد همگان و نه
تنها عرب، زيباست؛ اما اينكه آبى چشمى وصف مجرمين در حشر شمرده شده، مراد از آن
كورى و از بين رفتن نور چشم از شدت تشنگى است. چون گفتهاند شدت عطش نور چشم را
مىبرد و ديدگان را تار مىكند چنانكه گويى بين انسان و آسمان دودى حايل مىشود
كه به سبب آن اشياء را آبى مىبيند. نه اينكه حدقه چشم آبى باشد. فراء مىگويد:
«يقال نحشرهم عطاشاً و يقال نحشرهم عمياً». ازهرى مىگويد: «عطاشاً يظهر اثره فى
أعينهم كالزرقه و نسوق المجرمين الى جهنم ورداً أى عطاشاً» كه به خاطر آن است كه
با راه رفتن روى پايشان مثل شتر به سمت شريعه آب مىروند. ابنعباس گفته است: به
عطاش، ورد گفته شده است، چون به شريعه- به طلب آب- وارد مىشوند. (معرفت، 1424، ص
198) حتى اگر وصف چشم زن با اين خصوصيات، صرفاً محبوب و مطلوب عرب باشد نيز، مشكلى
پيش نمىآيد، چون آنها كه چشم تنگ ژاپنى و چشم آبى اروپايى مىپسندند نيز از نظر
دور نماندهاند كه فرمود:
وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ (فصلت/ 31) و وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ
تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (زخرف/ 71)
اما
اين اشكال كه بهره زنان مؤمن از نعيم آخرت چيست؟ در احاديث مأثور جواب داده شده
است كه خداوند متعال آنها را در بهشت حوريانى قرار مىدهد كه از حوريان بهشتى
براى همسرانشان مطلوبترند. ابنعباس در تفسير إِنَّا
أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً (واقعه/
36- 35) گفته است: «أن الآية بشأن الإنسيات يبدّلهن الله حوراً عيناً فى الجنان»
(طبرسى، 1383 ق، ج 9، ص 219) خداوندمىفرمايد: