بعد
توضيح مىدهند؛ مقصود اين است كه گاهى شما به قرآن، سطحى مىنگريد كه همان مورد
نزول باشد و گاهى عمقى مىنگريد كه همان تأويل آيه است. سرّ اينكه قرآن ذو
دلالتين است: ظاهراً و باطناً، در اين است كه قرآن به شكل يك كتاب مدون از آسمان
نازل نشده است؛ بلكه در مدت بيست سال- بعضىها خيال مىكنند بيست و سه سال، نه!
چون شروع نزول قرآن سه سال بعد از بعثت آغاز شد- «نزل نجوماً و بالمناسبات» يعنى
پيشامدى و رخدادى مىشد، حادثهاى و واقعهاى رخ مىداد، يك مشكلى در جامعه اسلامى
آن روز رخ مىداد، هر نوع مشكلى: سياسى، علمى، معرفتى و ... آنوقت پيغمبر صلى الله
عليه و آله و سلم و مسلمانها در انتظار بودند كه حل اين مشكل با نزول وحى قرآنى
انجام گيرد؛ يا يك مناسبتى رخ مىداد و آيهاى درباره آن نازل مىشد. بهطور
خلاصه، قرآن چون در زمانها و مناسبات مختلف نازل شدهاست و هركدام ناظر به يك جهت
خاصى بوده است، آيات قرآن با همان جنبههاى خاص گره مىخورد. قرآن با اين اوصاف،
به كتاب تاريخ تبديل مىشود، در صورتى كه قرآن مايه هدايت همه بشريت الى الأبد
است.
چنين
دغدغهاى بود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را واداشت تا هشدار بدهد كه
هرچند آيات قرآن به مناسبات خاصى نازل شده و ناظر به آن است، اما شما بايد
دروننگر باشيد، زيرا هر آيهاى در درون خود حامل رسالتى عام و ابدى است. هرگز
گمان نكنيد كه فلان آيه كه در موردى خاص نازل شده، تنها آن مشكل خاص را حل كرده
است! اگر اين باشد به فرموده امام باقر عليه السلام در اين صورت «لمات القرآن»
(مجلسى، بحار، ج 5، ص 403) اگر بود الان قرآن مرده بود! مثل نسخههايى كه يك دكتر
براى يك مريض مىنويسد، امروز يك نسخه مىنويسد، فردا نسخهاى ديگر، ... بعدها اين
نسخهها هيچ فايدهاى ندارند.
اگرچه
آيات قرآن نسخهاى براى علاج مسائل و مشكلاتى است كه در زمان نزول رخ
[1] . صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فى فضائل آل
محمد، كتابخانه مرعشى، قم، 1404 ق، ص 196