خداوند يا
آيات موهم ارتكاب معصيت و خطا توسط انبياى الهى سامان داد و در تنزيه تكتك
پيامبران مورد شبهه، با دقتهاى علمى به نكاتى بديع دست يافت. (معرفت، 1374)
وى
با آنكه نسبت به دانش فلسفه و تفسير فلسفى قرآن چندان مثبت نمىنگريست، بر جدا
كردن حساب فلاسفه واقعى از متفلسفان اصرار داشت و علاوه بر آنكه نسبت به همه آنان
ياد كردى احترام آميز داشت، بر برجستگىهاى برخى از ايشان در پارهاى از
برداشتهاى قرآنى، انگشت گذاشت و آنها را به جديت ستود. (معرفت، 1379، ج 2، صص
439- 428)
به
لزوم گردآورى و پالايش و ساماندهى روايات تفسيرى موجود در منابع شيعى و سنى تأكيد
و دلبستگى ويژه داشت و چنين مىانديشيد كه تمامى مشكلاتى كه ظاهراً گريبانگير
روايات تفسيرى است، بسيار سطحى است و شايسته است با دقت و امعان نظر اين روايات
تنقيح شوند و مسلمانان از درياى عظيم روايات تفسيرى در برداشتهاى قرآنى خود
بىبهره نمانند. تلاش ايشان در تدوين تفسير الاثرى الجامع، حركتى شايان توجه در
اين راستا بود. بررسى اين حركت چنانكه از مقدمه فخيمى كه وى بر اين اثر نگاشته
است معلوم است كه مجالى بسيار وسيعتر مىطلبد. (معرفت، 1383، ج 1، صص 248- 5)
همه
موارد پيش گفته و دهها مورد از اين دست در آراى قرآنى آيتالله معرفت هر كدام
شايسته بحثهاى تفصيلىاند. آنچه اين نوشتار در بخش دوم در صدد آن است، ديدگاه كلى
وى به پديده شبهات قرآنى و تمركز بر ايده شبهه زدائى از جانب او از ساحت كتاب خدا
و روش ممتازش در برخورد با اين پديده است.
شبهات
قرآنى و شيوههاى رد آنها
گفتهاند
كسانى كه بيرون از حوزه اسلام وارد مطالعات قرآنشناسانه مىشوند يا شرق شناسان و
ايران شناسانى هستند كه به قرآن نظر خاصى ندارند، بلكه آن را به عنوان يكى از
منابع خود مورد مطالعه قرار مىدهند، همانگونه كه مثلًا مثنوى مولوى را واكاوى
مىكنند و يا كسانى هستند كه به انگيزههاى تبشيرى و دعوت براى مثلًا مسيحيت، قرآن
را مطالعه مىكنند. دسته سومى نيز با غرض خرده گيرى و مناقشه و ابطال، پا به اين
عرصه مىگذراند. آيتالله معرفت معتقد بود، محقق اساساً مغرض نمىشود. اينكه سلطه
جويان و زورمداران از نتايج تحقيقات محقق نيز مثل هر ابزار ديگرى در جهت اغراض خود
استفاده كنند، ربطى به مغرضانه بودن انگيزههاى محقق ندارد. با اين نگاه مثبت وى،
ايشان از سه قسم برخوردى كه