از
نظر او قرآن در تمامى آيات خود واقع نمون است، به اين معنا كه حتى در وراى
تمثيلها و قصههاى آن واقعيتى موجود است و اساساً طرح رمزگونه بودن يا تمثيلى
بودن زبان قرآن حتى در بخشى از آيات را نيز نپذيرفت و ثابت كرد، حتى آنگاه كه
براى عبرت يا هر غرض هدايتى ديگرى از تمثيل و قصهاى استفاده مىكند، مبتنى بر يك
واقعيت خارجى سخن مىگويد و به ويژه قصص قرآن همگى پشتوانه تاريخى دارند. گفتنى
است كه بعضى از قرآن پژوهان معاصر- به گفته مرحوم معرفت به انگيزههاى خيرخواهانه
و براى پيراستن ساحت اين كتاب از پيرايهها- ايدهاى نو نسبت به قصص قرآن، با
عنوان انديشه اسلامى نوين، ارائه كردهاند؛ به اين بيان كه گفتهاند قصص قرآن از
نوع «قصص شعبيه» يا ادبيات عاميانه و فولكلوريك است. اينها قصههايى بوده كه در
فرهنگ عاميانه موجود بوده است و قرآن براى غرض هدايتى خود بدون نظر به نفى و اثبات
اصل آن استفاده كرده است، نظير اينكه ما امروزه در سخن خود ممكن است به مناسبت از
بعضى بخشهاى مثلًا قصه رستم و سهراب استفاده كنيم. مثلًا نسبت به يك اقدام ديرگاه
از تعبير «نوشداروى بعد از مرگ سهراب» بهره جوييم، بدون آنكه به واقع معتقد باشيم
رستم و سهرابى در كار بوده يا نبوده است.
آيتالله
معرفت، اين انديشه را كه پذيرش و رد آن تأثيرى شگرف در مطالعات و برداشتهاى قرآنى
دارد با جديت رد كرد و با تلاشهايى طاقتسوز براى اثبات واقع نمونى قصص قرآن
گامهايى سودمند برداشت. (معرفت، 1382، ص 183)
اگرچه
وظيفه اوليهاش قرآنپژوهى بود و به اين كتاب نگاه بيرونى داشت، اما آثار قرآنيش
از افادات عميق كلامى به مناسبتهاى مختلف خالى نيست. براى نمونه مىتوان به تبيين
عميق مسأله اذن و استطاعت اشاره كرد. (معرفت، بى تا ج 3، بحث اذن و استطاعت)
بعضى
از تاريخ تفسير نگاران اهل سنت، مفسران شيعه را متهم كردهاند كه شيعه اساساً
تفسير ندارد و آنچه ايشان در اين راستا مىكنند، نوعاً تأويل است و مفسران شيعه
مىخواهند هر حقيقت قرآنى را با عدول از ظاهر آن به نوعى به امامان خود مربوط كنند
و در اثبات ايشان و حقانيتشان به كار گيرند. اين ايده، آيتالله معرفت را بر آن
داشت كه بر ظاهرى بودن تفسير شيعه اصرار ورزد و نشان دهد در مواردى كه شيعه
خاصترين ايدهها را دارد، فرآيند تفسيرشان نفى ظواهر قرآن نيست. او به آراى
اختصاصى شيعه در آيات موهم شبهه تجسيم