متعددى از
قرآن كريم را يادآور مىشوند. ازجمله دو آيهى سرقت و زنا. قرآن در آيهى سرقت
مىفرمايد:
وَ
السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما (مائده/
38) «و مرد و زن دزد را پس قطع كنيد دستهاى آن دو را.» و در آيهى زنا مىفرمايد:
الزَّانِيَةُ
وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ
(نور/ 2) «زن و مرد زناكار هر كدام را صد تازيانه بزنيد.» حكمت اين تقدم و تأخر
نيز واضح است، در بحث سرقت، زنان نسبت به مردان، جرأت كمترى دارند، اما در مسألهى
زنا اين زنان هستند كه با زينتدادن و خودآرايى زمينه اين گناه را فراهم مىكنند.
(همان، صص 63- 55)
3-
تكرار در قرآن كريم
آيتالله
معرفت با دستهبندى آيات مكرر در قرآن كريم، با ذكر نمونههايى از آنها به تفصيل
در تحليل محتوايى اين دست از آيات كوشيده است. (همان، 97- 92)
4-
شيوايى سبك و يگانگى اسلوب
استاد،
در اين مبحث با مقايسهى ميان سبك قرآن با سبكهاى رايج در آن روزگار كه در سه
قالب شعر، نثر و سجع قرار داشتند، قرآن را صاحب سبكى نو و اسلوبى منحصر به فرد
مىداند كه جامع محاسن شعر، نثر و سجع و خالى از معايب آنهاست. بدين روى قرآن
كريم اسلوبى يگانه را پىريزى كرد كه نه سابقه داشت و نه لاحقه. وى در ادامه به توضيحاتى
در خصوص قالبهاى رايج ميان عرب و ذكر محاسن و معايب آنان مىپردازد:
1.
شعر كه سخن موزون و داراى قافيه است، حسن آن درگيرا بودن آن است كه باعث جذب و
نفوذ در اعماق قلب مىگردد، اما قافيه و رعايت وزن خاص در آن تا حدى آزادى صاحب
سخن را سلب مىنمايد.
2. نثر،
سخن پراكنده و فاقد وزن و نظم خاص مىباشد و حسن آن در آزاد بودن صاحب سخن است كه
هرگونه لفظى كه متناسب با مراد خود باشد را مىتواند استفاده كند، اما جذبهى شعر
را ندارد.
3.
سجع، جملات كوتاه و داراى قافيه، اما فاقد وزن خاص است و هرچند نوعى هنرنمايى
سخنورى است، اما تكلف موجود در آن از زيبايى آن مىكاهد. (ر. ك: همان، ج 5، صص
134- 150)