ايشان طليعه
گفتار را با تعبير «بديع نظمه و عجيب رصفه» (نظم و چينش شگفت انگيز قرآن) آغاز
مىكند؛ آنگاه با قلمى شيوا، لبريز از فصاحت و بلاغت به استقبال اين بحث مىرود؛
به گونهاى كه خواننده «التمهيد» تفاوت شيوهى نگارش آيتالله معرفت را در بحث
«اعجاز» با ساير مباحث احساس مىكند. آيتالله معرفت براى اعجاز بيانى، وجوه
دهگانهى زير را برشمردهاند:
1-
دقت در چينش و انتخاب حساب شدهى كلمات
قرآن
بواسطهى رسا بودن بيان، روان بودن عبارات در چينش واژهها، گزينش كلمات دقيق، نظم
موجود ميان كلمات كه هر كدام در جاى مناسب خود قرار گرفتهاند كه از لحاظ تعبير و
آواى الفاظ و كلمات، بافتى به هم پيوسته و پيوند خورده فراهم آورده است، به نحوى
كه هر آيه و سوره، واحد منسجمى را تشكيل داده كه غيرقابل تفكيك است. انتخاب كلمات
نيز به نحوى است كه هرگونه جابهجايى كلمات يا تبديل آنها باعث اختلال در معنا و
مفهوم كلمه مىشود. تمام اين موارد دلايل آشكار و واضح بر اعجاز قرآن در «فصاحت و
بلاغت» و برترى قرآن بر ساير كلام هاست. همانند حروف نفى «ما و لا» كه اولى براى
نفى حال است و دومى براى نفى استقبال. توجه به موضع فصل و وصل جملات بهم پيوسته و
استفاده از حروف عطف مناسب و ... (معرفت، 1386، ج 5، ص 15) وى آنگاه استناداتى به
«دلايل اعجاز» جرجانى دارد و در پايان اينگونه نتيجهگيرى مىكند:
دانش
بشرى به دليل آنكه احاطه كامل به لغات و پيوستگى الفاظ با معانى را ندارد و نيز
عدم حضور ذهنى بالفعل در كاربرد همه واژهها، بدين روى امكان همآوردى با قرآن
كريم را ندارد. (همان، ص 28- 26)
2-
تأكيد بر عدم ترادف
ترادف[1]
بحث دامنهدارى در واژگان عربى است كه موافقان و مخالفانى نيز دارد. (ر. ك: بنت
الشاطى، 1376، صص 222 و 226) به باور آيتالله معرفت هيچ گونه ترادفى در قرآن وجود
ندارد، زيرا آن را بر خلاف حكمت قانون وضع مىداند؛ به عبارت ديگر هر لفظ به
اعتبار صفتى وضع مىشود. (معرفت، 1386، ج 5، صص 54- 51) استاد براى، گزينش الفاظ،
شواهد
[1] . ترادف: آن است كه الفاظ چند براى يك معنا وضع شده
باشد.( فيض، 1369، ص 90)