مىكردند،
پيمان شكنى را گناهى نابخشودنى مىدانستند، در راه عقيده، فداكار بودند و پشت به
دشمن را ناپسند مىشمردند. (سبحانى، 1385، ص 32)
قرآن
اين دست قوانين را تا جايى كه با سنتهاى الهى منافات نداشت، امضا كرد، اما قوانين
نادرست آن را اصلاح كرد يا با آن مخالفت ورزيد. وفاى به عهد از جمله فرهنگهاى
پسنديده عرب عصر نزول بود. امير مؤمنان عليه السلام مىفرمايد: «مشركان نيز پيش از
مسلمانان، وفاى به عهد را در ميان خود لازم مىشمردند؛ چراكه زيان پايان ناگوار
پيمانشكنى را دريافته بودند.» (صبحى صالح، 1395، نامه 53، ص 442) در قرآن و سنت
نيز بر اين فرهنگ تأكيد شده است. قرآن كريم در آيات متعددى بر وفاى به عهد، فرمان
داده، مىفرمايد:[1] «به پيمان
[خود] وفا كنيد كه از پيمان پرسش خواهد شد.»
نمونه
بارز قوانين عقلايى عصر نزول، قوانين باب معاملات است. قرآن بى آنكه وارد مسائل
جزئى معاملات شود، ملاكهايى ارائه كرده است تا خردورزان جامعه، خود، قوانين
معاملات را بر اساس آن، تنظيم كنند. برخى از قواعد كلى قرآن در باب معاملات
عبارتاند از تحريم سودهاى باطل،[2] لزوم وفاى
به عقود:[3] و امضاى
بيع (بقره/ 275)، از اين رو، قرآن همه داد و ستدهاى رايج آن روزگار را به شرط
داشتن ملاكهاى اعتبار، امضا كرد. ربا نيز در عرف نظام اقتصادى آن دوران، قانونى
معتبر شناخته مىشد و معاملهگران بر اساس آن، سودهايى سرشار به دست مىآوردند.
اسلام اين رفتار اقتصادى را امضا نكرد، بلكه با شديدترين لحن با آن به مبارزه
برخاست. عرف معاملهگران منطقه جزيرة العرب، ربا را مانند بيع، معتبر و راهى براى
كسب درآمد مىپنداشت و حتى بدهكاران راضى به پرداخت سود بودند. ابنعباس مىگويد:
«مردم قرض مىگرفتند و پس از سررسيد طلب، طلبكار طلبش را مطالبه مىكرد. هنگامى كه
بدهكار مهلت مىخواست، مىگفت: مهلت بده تا من هم مقدارى به طلبت بيافزايم. هر دو
راضى مىشدند و براساس آن با هم رفتار مىكردند.» (طبرسى، 1372، ج 2، ص 670)