رجال، براى
او يك جملهاى آورده كه اين به اصطلاح رجلٌ صالحٌ و له كتابٌ. اين منتقد مىگويد:
يك كلمه ضعيف هم داشته، ايشان حذف كرده است؛ يعنى ايشان گاهى يك چيزهايى را حذف
مىكرده است. دوجا ايشان نشان داده كه معرفى از شخصى شده، در معرفىنامه كلمه ضعيف
بوده است، ايشان كلمهى ضعيف را نياورده است.
جوانترها
توجه كنند، كتابى از صاحب كتاب «النصايح الكافيه فى من يتولى معاويه» هست اين كتاب
كارش اين است، يكى دو تا از كتابهاى رجالى اهل تسنن را بررسى كرده، مىگويد، در
اين كتابها هرجا مىگويند ضعيف، شما نپذيريد. چرا؟ چون اين ضعيف، يعنى شيعه است.
خودش هم توضيح داده، يعنى در خود كتاب رجال هم هست كه هرجا ما مىگوييم ضعيف است،
چون شيعه است؛ يعنى طرف، خودش گفته رجل صالح، يعنى رجل صدوق ولكن ضعيف. من فكر
مىكنم آيتالله معرفت توجه به اين حرف داشته است، چون از اين كتابها نقل مىكرده
است، ضعيف را بدرد بخور نمىدانسته است. چون در همان عبارت «كان يتشيع» يعنى «رجل
صالح كان يتشيع» دنبالهاش «ضعيف» است. البته بهتر است آن كلمه هم نقل بشود.
يكى
دو مورد ديگر هم همينطور است؛ يعنى، اين آقايان انتقاد دارند و مىگويند آقاى
معرفت معتقد به عدالت صحابه است. بنده و همه كسانى كه با آيتالله معرفت سروكار
داشتند، تا حدى مانوس بودند، مىدانند كه به هيچنحوى هيچگاه ايشان معتقد به
عدالت صحابه نيست؛ اين يك تهمتى است كه به ايشان زده مىشود.
سه
جا ايشان نقل كرده است كه من هم ديدهام. البته بايد توجه داشت كه عدالت صحابى غير
از عدالت صحابه است. عدالت صحابه مورد اشكال است، نه عدالت صحابى؛ عدالت صحابى
يعنى (تنها) بعضى از صحابه عادل هستند نه همه آنها. ايشان چند تن از صحابه را كه
مفسر بودند نام برده و گفته اگر اينها چيزى گفتند و استناد به پيغمبر دادند
مىشود، بگوييم چون صحابه پيغمبرند، دروغ به پيغمبر نسبت ندادهاند. هيچگاه ايشان
عدالت صحابه نگفته است. يك جا هم كه صحابه است غلط چاپى است، چون بعدش ضمير مفرد
دارد، لتنزيهه، لنزاهته دارد. يك چيزى كه اصلا قابل گفتن نيست نمىشود به ديگران
نسبت داد. در اينجا در اين نقد نوشته: ايشان به عنوان يك قاعده كلى در چند جاى
كتاب عدالت صحابه را پذيرفته است. اين يك تهمتى به ايشان است. البته عبارت را
مىشد از اين بهتر بگوييم. كسانى كه انتقاد مىكنند توجه داشته باشند كه آقاى
معرفت در كتابش صحابى جليل دارد يا عدالت صحابى