تفسير ماثور
است، آن وقت به تفسير برهان مثال مىزنيم. تفسير برهان به نظر من تفسير نيست.
هيچ
وقت ما نمىتوانيم به آقا سيدهاشم بحرانى بگوييم مفسر، چون تتبعى در معجزات ائمه
داشته، كتابى نوشته به نام مدينهالمعاجز، تمام رواياتى كه درباره معجزه بوده جمع
كرده است. كتابى دارد به نام معاد، تمام روايات درباره معاد را جمع كرده است.
ايشان در كتاب برهان نيز هرچه روايت مربوط به تفسير است جمع كرده است. اين كتاب،
كتاب تفسير نيست.
حجيت
ظواهر نزد اخبارىها از ديدگاه آيتالله معرفت
گاهى
بزرگوارانى مانند سيدهاشم بحرانى مثل صاحب نورالثقلين، اينها متهم مىشوند كه
اصلا اينها ظاهر آيات را حجت نمىدانند، استفاده از آيات را صحيح نمىدانند. چرا؟
چون مىبينيم آيه را نقل كرده، سپس روايات را آورده و هيچ اظهار نظرى هم نكرده
است. آياتى هم كه روايت ندارد، اصلا آيهاش را هم نقل نكرده است؛ يعنى اين را دليل
مىگيرند بر اينكه صاحب حدائق، يا صاحب تفسير برهان ظواهر قرآن را حجت نمىدانند.
ظاهرا
اين حرف نادرستى است. اينكه گفته مىشود اخبارىها ظاهر قرآن را حجت نمىدانند،
در مباحث آقاى معرفت هم مطرح شده كه اصلا اين حرف كه گفته مىشود، اخبارىها ظاهر
قرآن را حجت نمىدانند، حرف درستى نيست. نسبت درستى نيست. به نظر مىرسد جهتش اين
است كه بعضى از تفاسير را ديدهاند كه اين آقايان فقط روايت نقل كردهاند و هيچ
چيز نگفتهاند و هرجا هم روايت نبوده، آيه را هم نقل نكردهاند، نتيجه گرفتهاند
كه ظواهر را حجت نمىدانند. نه اينها مىخواستهاند كار مفسر را آسان كنند، يعنى
يك مفسر اگر بىتوجه به روايات تفسير كند، كار غلطى است. بايد با توجه به روايات
باشد، روايات را ببيند، ببيند مستند هست؟ نيست؟ معارض دارد؟ يا ندارد؟ با ظاهر آيه
مىسازد؟ همين كارى كه تقريبا علامه طباطبايى در بحث روايى تفسيرشان انجام
مىدهند.
دفاع
از آيتالله معرفت (ره) در قبال برخى شبهه پراكنىها
مطلب
ديگرى كه بايد به آن توجه شود اين است كه عدهاى كه برخى از آنها نيز مورد احترام
من هستند، نامهاى نوشتهاند، نقاط ضعفى از نوشتههاى آيتالله معرفت نقل كردهاند
و مثلا من را هم از شركت در برخى از جلسات منع كردند. ديروز باز هم يك نامهى چند
صفحهاى يكى از اساتيد براى من نوشته كه چنين است و چنان است! بنده كتاب جديد
ايشان، تفسير اثرى در اختيارم نبود. همين كتاب «التفسير و المفسرون» در اختيارم
بود و «التمهيد». يك