مخالفت جمع
پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، با اجماع مسلمانان و ... اقامه مىكند كه
آيتالله معرفت پاسخهاى متعددى به آنها مىدهد. امّا آيتالله معرفت در مقام ردّ
استدلالهاى عقلى علّامه خويى براى جمع قرآن در زمان پيامبر، يعنى استدلال از
طريق: حكيم بودن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، اهتمام پيامبر صلى الله عليه و
آله و سلم به قرآن و عظمت قرآن، به هيچ كدام از اين استدلالهاى عقلى پاسخ
نمىگويند، بلكه رهيافت عقلى را كه مبنا و چار چوب اين استدلال هاست، ردّ مىكند.
وى در ردّ رهيافت عقلى مىگويد: ما بايد بدانيم كه مسأله گردآورى قرآن پديدهاى از
حوادث تاريخى است و نمىتواند مسألهاى عقلى باشد كه بخواهيم با دليل عقلى به
اثبات آن بپردازيم. (معرفت، 1415، ج 1، ص 285) به بيان واضحتر، تاريخگذارى متن
جمع قرآن و به عبارت جامعتر مسأله جمع قرآن كه شامل پرسش از عامل، زمان، كيفيّت و
شرايط اجتماعى و سياسى جمع قرآن مىشود، مسألهاى ناظر به واقع عينى و تجربى است؛
بنابراين با مراجعه به عقل نمىتوان به آن پى برد و به عبارت ديگر سنخشناسى و
گونهشناسى مقدّم بر روششناسى تحقيق از جمله رهيافتهاى تحقيق است. با توجه به
اينكه سنخ و گونه مسأله جمع قرآن از سنخ مسائل تاريخى است، اتخاذ رهيافت عقلى
براى حلّ آن غير قابل قبول است.
2-
رهيافت تاريخى
در
رهيافت تاريخى به مسأله جمع قرآن، مرجع و مأخذ مورد مراجعه شواهد تاريخى است.
هرچند شواهد تاريخى بر گزارشهاى حديثى نيز اطلاق مىشود، امّا در اينجا منظور
گزارشهاى غير حديثى است. آلفونس مينگانا(Alphonse ،Mingana) اين رهيافت را تأسيس مىكند تا از آن براى تاريخگذارى جمع قرآن
استفاده كند.(Motzaki .Op .cit .pp .8 -9) پيشزمينه تاريخى اين رهيافت ترديدهاى جدّى
برخى از دانشمندان غربى مانند گلدزهير(Goldziher) )Ibid .pp .6 -7( ،
شوالى(Schwally) )Ibid .p .6( و پل كازانوا(Paul ،casanova) (Ibid .P .8( در اعتبار تاريخى تمامى يا بخشى از روايات مربوط به جمع قرآن
بود.
منظور
از اعتبار تاريخى روايات اين است كه آنها واقعاً بتوانند شرايط و اوضاع و احوال
زمان مورد ادّعاى خودشان را منعكس كنند. بر اين اساس، اگر سلسله سند اين روايات به
زمان مورد ادّعاى خودشان برسد، از اعتبار تاريخى برخوردار خواهند بود. در واقع
مينگانا با پذيرش