اولًا، ما
نمىتوانيم بپذيريم مصحفهاى متعدد، به نحوى كه ايشان ذكر مىكنند و براى آنها
ويژگىهايى ذكر مىكنند، وجود خارجى داشته باشند. ذكر خواهد شد كه ابى ابن كعب
وقتى فضيلت سور را ذكر مىكند سورههاى قرآن را به ترتيبى كه در اختيار ماست بر مىشمارند،
(حجتى، 1376، ص 222) ممكن است نسبت مصحفهاى متعدد به اصحاب النبى به خاطر عصبيت
سياسى و ... باشد. شاهد اين مطلب، اين است كه براى كسانى كه شيعه نبودند و از
مخالفان امام على عليه السلام بودند، فضيلتهايى ذكر كردهاند و خواستهاند شيعيان
را از نظر اجتماعى تضعيف نمايند.[1]
ثانياً،
بر فرض كه وجود مصحفهاى متعدد را بپذيريم، اين مصحفها مال اين افراد بوده است نه
به عنوان قرآن جداگانه، بلكه در اين كتابها مطالبى كه در رابطه با قرآن بوده است
نگاشته بودند و در واقع اين مصاحف توضيح و تفسيرآيات قرآن بوده است. نويسنده كتاب
«آراء المستشرقين حول القرآن» مىنويسد: «... فهى الى كتاب العلم أقرب من كونها
مصاحف» اينكه اين كتابها كتب علمى- تفسيرى باشند به واقع نزديكترند تا اينكه
مصحف باشند.
دانشمندان
و متفكرانى مثل آيتالله خويى و شهيد صدر نكات بسيار ارزندهاى در اين مورد دارند.
آيتالله خويى در اينباره معتقد است كه: اينكه اميرالمومنين عليه السلام مصحفى
داشتند كه با قرآن تغاير داشته است شكّى در آن نيست و نيز شكّى در اين نيست كه اين
مصحف يك سرى إضافاتى داشته است؛ اما سخن در اين است كه هيچ دليلى وجود ندارد كه آن
اضافات جزء قرآن است، بلكه قول صحيح اين است كه آن إضافات، تفسير، تأويل و يا
تنزيل است. (خويى، 1401، ص 223)
شهيد
صدر هم معتقد است كه مىتوان فرض كرد كه أميرالمومنين عليه السلام مصحفى متفاوت با
مصحف موجود داشته و حتّى إضافاتى در بر داشته است، اما سخن در اين است كه دليلى بر
اينكه آن زيادهها عباراتى از قرآن بودهاند وجود ندارد. قرطبى هم در ألجامع
لأحكام القرآن مىنويسد: اين مصاحف قبل از عرضه أخير بوده و رسول خدا اين مصاحف را
مرتّب كردند. (قرطبى، 1347، ص 60)
[1] . برخى بر اين عقيدهاند كه ابى ابن كعب شيعه بوده
است. براى اطلاع بيشتر ر. ك: حجتى، همان، 229.