است، بلكه
اين كلمه بر آنچه كه وسيله كتابت بود و به آسانى حمل مىشد، اطلاق مىگردد. از
اين رو، نمىتوان پذيرفت، تدوين و كتابت قرآن كريم يك امر غير معروف در بين مسلمين
بوده است، بلكه طبق شواهد تاريخى موجود يك أمر متداول، مألوف و معروف در بين
مسلمين بوده است. (دروزه التفسير، همان، ص 87)
2-
مهمترين دليل مخالفان جمع قرآن روايات است: اين گروه به رواياتى متمسّك مىشوند
كه در كتب روايى و تفسيرى نقل شده است. مرحوم معرفت هم بر اين باورند كه عمل جمع
قرآن به دست صحابه، پس از رحلت پيامبر صورت پذيرفته است و اين مسأله از امور مسلم
تاريخ است. (معرفت، 1387، ص 108) در اين مجال اين روايتى را كه بخارى نقل كرده است
بررسى مىشود. بخارى در كتاب خود «در باب جمع القرآن» به إسناد خويش از عبيد بن
السباق نقل مىكند كه زيد بن ثابت گفت: ابوبكر پس از كشتار يمامه دنبال من فرستاد،
در آن وقت عمر پسر خطاب نزد او بود و ابو بكر گفت: عمر نزدم آمده است مىگويد:
كشتار يمامه بر قاريان قرآن سخت بود و من بيم آن دارم كه كشتار در جاهاى ديگر شدّت
يابد، پس بسيارى از قاريان قرآن از بين مىروند و من معتقدم كه تو به جمعآوردن
قرآن فرمان دهى. من به عمر گفتم: چگونه كارى كنم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
و سلم آن را نكرده است؟! عمر گفت: سوگند به خداى كه اين كار خيرى است، پس پيوسته
عمر به من مراجعه مىكرد و آن قدر گفتارش را تكرار كرد و بر من پيچيد تا خدا سينه
مرا به اين كار گشود و در آن همان را ديدم كه عمر قبلًا آن را ديده بود ... پس به
پا خاستم و قرآن را جستجو كردم و آن را از شاخههاى خرما و سنگهاى نازك سپيد و
سينههاى مردم گرد آوردم ...» (جلالى نائينى، 1384، صص 21- 19)[1]
نقد
الف-
قهرمان داستان
آنچه
كه قابل توجه است اينكه در اين روايات قهرمان داستان زيد بن ثابت است، تنها
امتيازى كه ابوبكر براى او ذكر مىكند، اين است كه تو مردى جوان و عاقل هستى ما تو
را متّهم نمىكنيم؛ بنابراين، زيد در نظر خليفه، فردى نا متّهم است، اما با مطالعه
أسناد تاريخى اين
[1] . البته ايشان به روايات ديگرى غير از آنچه ذكر شد
نيز إستشهاد مىكند. مرحوم آيتالله خويى شمارش اين روايات را به 22 عدد مىرساند،
لكن چون در مقام نقل تمام روايات نبوده و از حيطه اين نوشتار خارج است، خوانندگان
به كتاب البيان ايشان مراجعه نمايند.