3- 4. وحى
تكوينى مخصوص حيوانات: مانند آيه 68 سوره نحل كه مىفرمايد: «و پروردگارت به زنبور
عسل وحى كرد كه از كوهها و از درختان و از آنچه داربست مىكنند، خانههايى براى
خود برگيرند ...»[1]
اين
وحى كه امر غريزى و فطرى نيز ناميده شده است، (معرفت، 1371، ج، ص 31) اختصاص به
زنبور عسل ندارد و شامل همهى حيوانات مىگردد و با وحى اصطلاحى به غايت متفاوت
است. (براى تفصيل، ر. ك: موحدى ساوجى، 1383، ص 129- 128).
3-
5. الهام به انسان: مانندآيات 7 سوره قصص و 11 سوره مائده كه مىفرمايد: (مائده/
11)[2] «و به مادر
موسى وحى كرديم كه او را شير ده ...» و «و زمانى كه به حواريون وحى كردم كه به من
ايمان آوريد و به فرستادهام] نيز [.»
با
توجه به اينكه مادر حضرت موسى عليه السلام پيامبر نبوده و بنابر قولى كه حواريون
نيز پيامبر نبودهاند- چنانكه از ظاهر آيه مستفاد است- وحى در اين دو آيهى
شريفه، از مقولهى وحى تشريعى جدا و در جرگهى الهام به قلب قرار مىگيرد. بيشتر
مفسران همين قول را اختيار كردهاند: (طباطبايى، 1397 ق، ج 16، ص 7؛ طبرسى، 1379
ق، ج 4، ص 240؛ طوسى، 1409 ق، ج 8، ص 131)
3-
6. وسوسهى شياطين: چنانكه درآيه 121 و 112 سوره انعام آمده است: «و همانا شياطين
به دوستان خود القاء مىكنند تا با شما به مجادله برخيزند.»[3]
و: «و اينچنين براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انسى و جنى قرار داديم، كه
برخىشان فريبكارانه سخن آراسته را به برخى ديگر القاء مىكنند.»[4]
3-
7. وحى به فرشتگان: نظير: «زمانى كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرمود كه به