3- قرآن
هماورد طلبيده و به عنوان معجزه، مخالفان خود را به تحدى فراخوانده است؛ (بقره/
23؛ يونس/ 38؛ هود/ 13) اما احاديث قدسى فاقد چنين ويژگى هستند.
4-
برخى از احكام فقهى- مانند لزوم طهارت هنگام مس كلمات آن، حرمت قرائت برخى آيات در
حالاتى خاص و ...- ويژهى قرآن است و شامل احاديث قدسى نمىشود.
2-
4. وحى و شعر
شعر
از هنرهاى زيباست كه عرب آنها را «آداب الرفيعه» مىنامد؛ و هدف آن به تصوير
كشيدن زيبايى طبيعت است. شعر، زيبايى طبيعت را با خيال به تصوير مىكشد و اعجاب و
شادى ما را از زيبايى طبيعت با واژگان بيان مىكند. (زيدان، 1983 م، ج 1، ص 53)
البته برخى از عروضيان تعريف ديگرى از شعر عرضه داشته و مقصود از آن را سخن مقفا و
موزون دانستهاند؛ كه اين تعريف، درحقيقت معرفى «نظم» به شمار آمده و شعر را در
مرز واژگان و الفاظ محصور ساخته است. شعر هميشه در قالب وزن و قافيه ارائه
نمىگردد و شاعر همواره ناظم نيست؛ هرچند سخن موزون تاثيرگذارتر و زيباتر است.
(همان، ص 54) با اين همه، شعر در نزد عرب عصر جاهلى، ويژگىهاى نظم را نيز با خود
به همراه داشته است و سخنى موزون و مقفا به شمار مىآمده كه هدف از آن زيبايى هنرى
بوده است. (طه حسين، 1981 م، ج 1، ص 64؛ براى تفصيل بيشتر، ر. ك: علوى نژاد، 1382،
ج 33، ص 185- 183) در آيات متعددى از قرآن كريم، شاعران به شدت مورد مذمت قرار
گرفته و با صفاتى همچون: بىايمانى، گمراهسازى، عمل نكردن به گفتههاى خويش و
سرگردانى در هر وادى و عرصه (و شايد عرصههاى ثروت و قدرت) ياد شدهاند: «و شاعران
را گمراهان پيروى مىنمايند؛ آيا نديدهاى كه آنان در هر وادى و عرصهاى
سرگردانند؟ و اينكه ايشان مىگويند آنچه را عمل نمىكنند.»[1]
گويا اين صفات، مشعر به عليت بوده است؛ از اين رو، شاعران مومن و نيككردار كه خدا
را زياد به ياد آورده و به مبارزه با ستمگران مىپردازند، استثناء شدهاند: «مگر
كسانى كه ايمان آورده و اعمال نيك انجام دهند و خدا را زياد ياد نمايند و پس از
آنكه مورد ستم واقع شدند يارى خواهند.»[2]