وحى
در لغت در معانى مختلفى آمده كه از آن جمله است: اشاره (ابن منظور، 1408 ق، ج 15/
240، ص 688)، اشارهى سريع (راغب اصفهانى، 1412 ق، ص 552)، نوشته (ابن دريد، 1987
م، ج 1، ص 171)، رساله (ابن فارس، بىتا ج 6، ص 93) و الهام (ابن اثير، بىتا ج 5،
ص 296؛ فراهيدى، 1408 ق، ج 3، ص 320؛ جوهرى 1407 ق، ج 6، ص 2519).
وجه
مشترك همهى معانى ذكر شده براى وحى كه مورد تاكيد اهل لغت نيز قرار گرفته است،
ويژگى سرّى و پنهانى بودن آن است؛ ابن فارس مىگويد:
«وحى
اصلى است كه بر القاى علم يا هر مطلب ديگر بر ديگرى در نهان دلالت مىكند. پس
اشاره، نوشته، رساله و هر چيزى كه به ديگرى القاء مىكنيد تا به آن آگاه شود، وحى
به شمار مىآيد.» (ابن فارس، بىتا ج 6، ص 93)
همچنين
راغب در مفردات مىنويسد:
«اصل
وحى، اشارهاى است سريع و به خاطر در برداشتن معناى سرعت، به كارى كه تند و سريع
انجام شود، «امر وحى» گفته مىشود. وحى گاه با كلماتى رمزگونه همراه با تعريض و
گاه با آواز عارى از تركيب و با اشاره به وسيلهى بعضى از اعضا و با كتابت صورت
مىپذيرد.» (راغب اصفهانى، 1412 ق، ص 515)
از
كسايى نقل شده است كه وحى را تكلم به كلامى دانسته است كه تنها مخاطب به مفاد آن
آگاه مىشود و بر ديگران پوشيده است. (به نقل از: عبدالسلام، هارون، 1396 ق، ج 5،
ص 295) جوهرى نيز بر ويژگى پنهانى بودن وحى تصريح مىكند. (جوهرى، 1407 ق، ج 6، ص
2519)
شيخ
مفيد معتقد است: وحى در زبان تازى به اين معناست كه انسان مطلبى را به طور نهانى
به ديگرى القاء كندو اصل وحى به معناى سخن پوشيده است؛ ولى بعداً به هر سخنى اطلاق
شد كه به طور پنهانى به ديگرى القاء شود و به او اختصاص يابد، به گونهاى كه
ديگران از آن آگاه نشوند. (به نقل از حجتى، 1372، ص 30)
با
توجه به مجموع اين سخنان، در تعريف لغوى وحى مىتوان گفت كه عبارت از اعلام پنهانى
و سريع هر مطلب است؛ اعم از آنكه با اشاره يا صورت پنهانى و كوتاه يا نوشتهاى
سرى باشد يا آنچه را كه كسى هرچه سريعتر به طرف مقابل خود القا كند و طرف مقابل
آن را درك نمايد. (معرفت، 1371، ج 1، ص 29)