ذلك؟ و
لعمرى، أنّ التدبّر فيه من مصاديق قوله عليه السلام: تفكّر ساعة خير من عبادة
ستّين سنة. فإنّه مفتاح مفاتيح المعرفة و أصل أصول فهم الأسرار القرآنيّة.» (امام
خمينى، 1376، ص 39)
امام
خمينى (ره) در تفسير سورهى حمد در كتاب آداب الصلوة خويش در تبيين دو واژهى
«رحمن» و «رحيم» بحث مفصلى را در اين زمينه مطرح نموده است. گرچه امام (ره) در
ابتدا اين ديدگاه را بر اساس تفسير تشكيكى تبيين مىكنند، اما سخن نهايى ايشان
تفسيرى كاملًا عارفانه از نظريهى روح معناست كه بر اساس آن، اطلاق اين الفاظ بر
مجردات حقيقت و بر محسوسات مجاز است. (خمينى، 1370، ص 251- 248) امام (ره) صفت
«تكلم» را نيز همينگونه تبيين مىكند. (همان، 1370، ص 254) نظر امام (ره) در
تبيين حقيقت سمع و بصر نيز همين است. (خمينى، 1371، ص 613) ايشان در درسهاى فلسفى
خود نيز بنابر گزارش مقرر اين درسها باز هم در تبيين صفت تكلم خداوند از همين
ديدگاه سخن مىگويد. (اردبيلى، 1381، ج 2، ص 142- 141) چنانكه در مواضع ديگرى از
درسهاى فلسفى نيز باز هم به همين مبنا اشاره مىكند. (اردبيلى، 1381، ج 2، ص 348-
346)
امام
(ره) در شرح فقرهى «أللهم إنى اسألك من نورك بأنوره ...» از دعاى سحر مىفرمايد:
«إعلم أن من أجل ما يرد على السالك بقدم المعرفه إلى الله من عالم الملكوت ...
إنشراح صدره لأرواح المعانى و بطونها و سرالحقائق و مكنونها و انفتاح قلبه
لتجريدها عن قشور التعينات و بعثها من قبور الهيئات المظلمات ... و خلاصها من ظلمة
التعين إلى نورانية الإرسال.» (خمينى، 1381، ص 37) ايشان تأويل را هم از همين
زاويه مىنگرد. (همان، ص 38- 37) وى سپس دربارهى «نور» مىگويد: وقتى قلب سالك
گشايش يافت درمىيابد كه نور منحصر در مصاديق عرفى نيست، بلكه علم نيز نور است و
حقيقت نور كه ظهور بالذات و اظهار غير است در علم به طريق اولى تحقق دارد. (همان،
38)
مصطفى
خمينى: ايشان با وجود ذوق عرفانى و فلسفى، از مخالفان نظريهى روح معناست. اين
شهيد بزرگوار از ديدگاه پدر در اين زمينه ياد مىكند (خمينى، 1418، ج 4، ص 78) و
در جايى ديگر حتى ايشان را مىستايد كه با بهترين وجوه ممكن از اين ديدگاه دفاع
كرده است، (خمينى 1418، ج 5، ص 221) با اينحال، در چندين موضع از تفسير خود با
اشاره به اين نظر، آن را نقد مىكند. ايشان در مباحث اصولى خود نيز با اشاره به
تصريح حكيم