فيض در
رسالهى علم اليقين نيز از اين ديدگاه سخن مىگويد. او در اين كتاب باز هم سخنان
غزالى در جواهر القرآن درمورد عالم مثال و نمونههاى تعبيرات ابنسيرين و تأويل
حديث «قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن» و ... را به تفصيل نقل مىكند.
(فيض، 1379، ج 1، ص 654- 658)
فياض
لاهيجى: فياض لاهيجى نيز در بيان معناى ميزان در قيامت، ابتدا سخن غزالى را در
بيان نظريهى وضع الفاظ بر ارواح معانى نقل مىكند و سپس مىگويد: مراد از ميزان
در قيامت براى خواص منطق و قوانين نظر است و ميزان اعمال عوام و خواص نيز انبياء و
اولياء الهىاند. سپس از «بعض برادران فاضل الهى» خود كه خداوند مانند آنان را در
جهان فراوان كند، سخن مىگويد كه دربارهى معناى ميزان در قيامت رسالهاى ارزشمند
نوشته است كه در نهايت نيكويى است و شايسته است همه آن را بخوانند. (لاهيجى، 1383،
صص 657- 656) چنانكه روشن است، لاهيجى به رسالهى «ميزان القيامه» دوست خود، فيض
كاشانى كه از آن سخن گفتيم اشاره مىكند.
ملا
على نورى: حكيم نورى نيز در تعليقات خود بر تفسير ملاصدرا به تشريح ديدگاه او
دربارهى تكلم و كلام و كتاب الهى (كه قاعدتاً مقبول خود او نيز هست) مىپردازد.
به گفتهى اين حكيم، ديدگاه صدرا در اينباره مبتنى بر قاعدهى تعميم در معانى
موضوعٌ له الفاظ است؛ اما تفسير حكيم نورى مبتنى بر نظريهى وضع الهى است و از نظر
ايشان، معناى الفاظ بر اساس وضع الهى داراى عموميت است، چنانكه گفتهاند:
«الأسماء تنزل من السماء». (شيرازى، 1366، ج 5، ص 441- 440)
حكيم
سبزوارى: حاج ملاهادى سبزوارى نيز در برخى از آثارش به نظريهى روح معنا اشاره
كرده است. او در بيان صفات الهى مىگويد: حقيقت هر صفت عبارت از وجود است و وجود
نيز حقيقتى مشكك است؛ بنابراين، هر صفت عرض عريضى دارد كه مرتبهاى از آن كيف و
مرتبهاى واجب بالذات است و مرتبهى اعلى از هر صفتى حقيقت آن صفت است بدون آنكه
مجازاً به آن صفت ناميده شود، زيرا الفاظ بر معانى عامه وضع شدهاند. (سبزوارى،
1369، ج 3، ص 560- 558) حكيم سبزوارى در تعليقات خود بر شواهد الربوبيه نيز با ذكر
مثالهايى مانند ميزان، قلم و لوح، تصريح مىكند كه واضع الفاظ خداوند است. او
همچنين از اين ديدگاه، تفسيرى تشكيكى به دست مىدهد و مىگويد: در همهى مصاديق
مفهوم لفظ،