صاحبان اين
ديدگاه ممكن است مانند گروه نخست بر تجسيم و تشبيه الهى تصريح نكنند؛ اما لازمهى سخن
آنان در انكار مجاز در قرآن مىتواند اين باشد كه مانند گروه نخست به ورطهى تجسيم
و تشبيه فروغلتند.
3-
1- اهل توقف: برخى نيز در اينباره قائل به توقف شدهاند. به گفتهى شهرستانى
كسانى چون مالك، احمد، سفيان ثورى، داوود بن على اصفهانى و پيروان آنان را از اين
گروه بايد به شمار آورد. (شهرستانى، 1420، ج 1، ص 74)
آنان
مىگفتند ما به آنچه در كتاب و سنت آمده است ايمان داريم و دست به تأويل نمىزنيم؛
زيرا مىدانيم كه خداوند به هيچ يك از مخلوقات خود شبيه نيست. در عين حال اين گروه
از تشبيه نيز دورى مىكردند تا جايى كه اگر كسى در قرائت آيهى «خلقت بيدى» (همان،
ص 75) دست خود را تكان مىداد يا در نقل حديث «قلب المومن بين اصبعين من اصابع
الرحمن» به انگشت خود اشاره مىكرد، مىگفتند: قطع دست و كندن انگشت او واجب است.
(شهرستانى، 1420، ج 1، ص 82- 83)
2-
نظريهى حقيقت و مجاز: شايعترين نظريه دربارهى مفردات متشابه قرآنى آن است كه
اين الفاظ ابتدا بر معانى محسوس وضع شده است؛ بنابراين، درمورد آنها حقيقت است و
سپس در معانى معقول به كار رفته و در مورد آنها مجاز است. گفتهاند جمهور علماى
اهل سنت، اماميه، اغلب معتزله و موافقان آنان از ميان متكلمين، مدافع وقوع مجاز در
قرآن بودهاند. (الصغير، 1420، ص 67) با اين حال، مىتوان معتزله را با توجه به
مبانى خاص كلاميشان نخستين طرح كنندگان اين ديدگاه و مدافع جدى آن محسوب كرد.
علاوه بر بسيارى از اديبان بزرگ عالم اسلام، بسيارى از مفسران در تاريخ فرهنگ
اسلامى نيز به همين مبنا در تفسير آيات متشابه توجه داشتهاند كه مهمترين آنان با
توجه به ديدگاههاى كلامىاش زمخشرى است. او در تفسير كشاف بسيارى از آيات را با
توجه به مبناى معتزلى خود بر اساس نظريهى حقيقت و مجاز تفسير مىكند.
3-
نظريهى اشتراك لفظى: در كنار دو نظريهى قبل، مىتوان از نظريهى سومى هم ياد كرد
كه هرچند تنها در الفاظ مربوط به صفات و اسماء الهى در قرآن كريم طرح شده است، اما
مىتوان آن را به همهى الفاظ متشابه قرآن تعميم داد. طبق اين ديدگاه اطلاق الفاظ
مربوط به صفات و حتى لفظ «وجود» برخداوند و غير او از باب اشتراك لفظى است؛ يعنى