يكى
از مباحث مهم در معارف اسلامى، بحث دربارهى آيات متشابه قرآن است. اهميت اين بحث
تا جايى است كه مرحوم آيتالله معرفت (كه اين مقاله به ايشان تقديم مىشود) يك جلد
خاص از مجموع مجلدات كتاب ارزشمند «التمهيد» خود را به آن اختصاص دادهاند.
مراد
از «تشابه» در تفسير و علوم قرآن هرچه باشد، در اين نكته ترديد نيست كه بخش مهمى
از تشابه در معناى اين آيات از وجود مفردات خاصى در آنها ناشى مىشود كه موجب
تشابه معناى كل آيه مىشود. مراد از اين واژهها، الفاظى مانند عرش، كرسى، لوح،
قلم، ميزان، صراط، جناح، نور، يد، وجه، ساق، سمع، بصر، عين و ... است كه معناى
محسوس و ظاهرى آنها روشن است (يا دستكم چنين به نظر مىرسد)؛ اما در آياتى كه
اين الفاظ در آنها به كار رفتهاند، نمىتوان اين معنا را براى آنها پذيرفت.
مثلًا در تفسير آيهى وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ
(بقره/ 255) جز ظاهريان، كسى نمىپذيرد كه خدا بر يك كرسى ظاهرى تكيه زده باشد. در
اين صورت اين لفظ و امثال آن از «متشابهات» خواهند بود و مىتوان آنها را
«واژههاى متشابه قرآن» ناميد.
بايد
توجه داشت كه مسألهى واژههاى متشابه ويژهى قرآن نيست و چنين الفاظى درسايرمتون
مقدس، به ويژه در تورات و انجيل هم وجود دارد. در اينباره گفتهاند كه واژههاى
«چشمان خدا» و «گوشهاى خدا» بارها در عهد عتيق آمده است. اين مضمون كه دهان خدا
با پيامبران سخن مىگويد، هم در تورات و هم در كتب انبيا وجود دارد. همچنين از
چهرهى خدا كه گاه آن را آشكار مىكند و گاه مىپوشاند، دست، دست راست[1]،
بازو، بينى و شمشير خدا نيز سخن گفته مىشود. همچنين كتاب مقدس واژههايى مانند
عشق و كينه، شادى و لذت، تأسف و اندوه، رحم و شفقت، نفرت، خشم، انتقام و احساساتى
ديگر را نيز به خدا نسبت مىدهد. (Judaica، 1971،vol .3 ، 51) بنابراين، مسألهى واژههاى متشابه، ويژهى قرآن كريم و
روايات اسلامى نيست و تبيينى كه نسبت به اين واژهها صورت مىگيرد، ممكن است در
مورد واژههاى به كار رفته درساير متون مقدس نيز قابل تعميم باشد.
[1] . مانند كاربرد« يمين» در قرآن: وَ السَّماواتُ
مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ( زمر/ 67)