يكى از اينها،
وقوعاً مورد قبول است؛ اما هم اولى و هم دومى چيزى جز تحريف قرآن نيست. علماى
معاصر اهل سنت تلاش كردهاند اين را يك جورى حل كنند. بعضى هم زير بار نرفتهاند.
مثلًا استاد عريض در كتاب فتحالمنان مىگويد: تنها نسخالحكم دونالتلاوه را
مىپذيريم. حال يا واقع شده است يا نشده است. اين هم اشتباه است. نسخ تقريباً از
قرن ششم و هفتم به بعد متمحض شده در رفع حكم سابق و تشريع حكم لاحق يعنى آن حكم
سابق اقتضاى دوام ندارد. در روايات ما در لسان صحابه و تابعين و در آراء متفكرين
قبل از قرن ششم، نسخ عبارت بود از: كل شيء يطرء على النص؛ عام و خاص، مطلق و
مقيد، مجمل و مبين و استثناءها را هم نسخ مىگفتند.
ابوطالب
مكى مىگويد: بيش از بيست مورد- شايد هم بيشتر باشد و او 20 مورد را گفتهاست-
وقتى ابنعباس گفته آيه نسخ شده است، يعنى استثناء شده است.
دكتر
زَلَمى وقتى مىخواهد بگويد نسخ در قرآن وجود ندارد- چون ابن جوزى حدود 300 و
ديگرى حدود 340 آيه را منسوخ تلقى كرده است و اينها خيال كردهاند نسخ به آن
معناست- شروع به توجيه كردهاند.
مسأله
جمع قرآن
مسأله
مهم ديگر موضوع جمع قرآن است. آيتالله معرفت قاطعانه به جمع و نه ترتيب معتقد بوده
است. عدم جمع در زمان پيامبر هم يك لوازمى دارد كه شگفتآور است، به همين خاطر
مرحوم آيتالله بروجردى به صراحت فرموده تمام احاديث و نقلهاى كتب شيعه و سنى كه
دال بر جمع قرآن بعد از پيامبر است، جعلى است، مختصر تعليل آن را آيتالله منتظرى
در نهايةالاصول و مفصل آن را آيتالله واعظ زاده در جلد 4 «نصوص فى علوم القرآن»
نوشتهاند. آيتالله بروجردى تتبع قوىاى در احاديث و روايات داشتهاند، اما سر نخ
ما در جمع قرآن به سليم مىرسد و اهل سنت به زهرى مىرسد كه هر دو مورد بحث هستند.
پاسخ من به آن سؤال مقدر اين است كه علماى شيعه، علوم قرآنى را يا در مقدمات تفسير
نوشته اند و يا در دل تفسير و غالباً محكم و استوار است و التزام به پيامدهاى آن
هم بر خلاف مكتب خلفا اشكالى ندارد.
نكته
پايانى اينكه حضرت آيتالله معرفت در خودسازى تا خودسوزى پيش رفتند. ايشان فقيه
كم نظيرى بود كه از امثال خودش هم كم نداشت، ولى وقتى مهجوريت قرآن را احساس كرد،
همه وقتش را در اين زمينه گذاشت. ايشان سال 1421 باز نگرى را شروع كرده و در