نمىكرد؛
ولى پس از به وجود آمدن مباحث جدلى و مسايل كلامى و رايج شدن برخى مطالب فلسفى
...، بر چهره بسيارى از آيات هالهاى از غبار ابهام نمودار شد ... براى مثال، آيه وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها
ناظِرَةٌ (قيامت/ 23-
22)؛ چهرههايى در آن روز شكفته است، زيرا به پروردگار خويش چشم دوختهاند. اين
آيه- بر حسب استعمالات متعارف عرب- چشم داشتن به جايگاه بلند پروردگار را
مىرساند. زمخشرى مىگويد:" دختركى از مردمان سرو- دهى نزديك مكه- را ديدم به
هنگام نيمروز، موقعى كه مردم در آسايش لميده بودند، گدايى مىكرد و چنين مىگفت:
عيينتى نويظرة الى اللّه و إليكم: چشمان كوچك من، به خدا و شما مردم دوخته
است". اين آيه، همانند گفتار اين دخترك عرب، چيزى جز چشم داشتن و حالت توقع
به خود گرفتن را نمىرساند و عرب به طبع سليم خود مىداند كه اينگونه تعبير، جز
معناى ياد شده را افاده نمىكند؛ اما ابوالحسن اشعرى (متوفاى 324) رئيس اشاعره،
اين آيه را به معناى «رؤيت بصر» گرفته است؟» (معرفت، 1415 ق، ج 3، ص 23)
وى
مىافزايد: «تشابه اصلى آن است كه به گونه طبيعى به جهت كوتاهى لفظ و بلندى معنا
به وجود آمده است. الفاظ و كلمات موضوعه در لغت عرب، بيشتر براى افاده معانى كوتاه
و سطحى ساخته شده است، گنجايش و كشش آن را ندارند تا معانى گسترده و عميق را افاده
كنند. از طرفى هم قرآن ملتزم بود كه از الفاظ موضوعه عرب و از شيوههاى كلامى آنان
استفاده كند؛ از اين رو، براى بيان معانى بلند به ناچار راه كنآيت و مجاز و
استعاره را پيمود و اين خود، بر عرب غريب مىنمود؛ مثلا آيه وَ ما
رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى (انفال/
17)؛ و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى، تو نيفكندى بلكه خدا افكند". اشاره به
قدرت ناچيز انسان است در انجام افعال اختيارى خويش، در مقابل عوامل مؤثر در به
وجود آمدن آن، كه همگى با اذن الهى انجام مىگيرد. درك اين معنا براى عرب آن روز
دشوار بود؛ از اين رو بوى جبر از آن استشمام شد.» (همو، 1378، ص 277) وى در ادامه
آيات ذيل را از اين قسم بر مىشمارد: آيات مبدأ و معاد، استطاعت انسان و مقدار
تصرف او در جهان و آيات آفرينش و علل تكليف و مانند آن، آيات مشيّت و علم و اراده
پروردگار، آيه امانت و آيه خلافت و آيات تسخير آسمان و زمين براى انسان و آيات اذن
و آيات هدايت و ضلال و امثال آن. (همان، ص 279- 278)
اين
نظر ايشان نيز نقدپذير است؛ زيرا:
اولًا،
به تصريح وى در آيات متشابه از مجاز، استعاره و كنايه استفاده شده است و استفاده