موسى و
گفتار او و نحوه شكرانه او براى ما گزارش داده و به تعبيرى گزارههاى دينى تاريخى
است؛ يعنى مخصوص همان مقطع زمانى است و تاريخ يعنى حكايت مردگان. در صورتى كه قرآن
دستور العملى براى زندگان است، نه مردگان.
منظور
از نقل اين قصه يك پيام است و آن اين است كه: اى صاحبان نعمت و قدرت و علم كه
متنعم به اين نعمتهاى الهى شده ايد، مبادا آنها را در اختيار مستكبرين جهان قرار
بدهيد. بطن قرآن در اين آيه همين پيام است. اينكه معصوم عليهم السلام فرموده «ان
للقرآن ظهراً و بطناً» و «ما من آيه الّا و لها ظهر و بطن»، بطن يعنى پيامهاى
نهفته در دل آيات؛ بنابراين، ما منكر نيستيم كه زبان قرآن زبان عرف عامّ است، در
عين حال عرف خاصّ هم دارد؛ اما اينكه اهدافى وراى اين ظواهر نهفته است كه حقيقت
قرآن و شريعت را تشكيل مىدهد، نبايد ناديده گرفته شود و اساساً اينكه بطن قرآن
را هيچ كس جز معصومين نمىفهمد صحيح نيست و هيچ دليلى ندارد.» (همو، گفتگو با
آيتالله معرفت، بىتا، ص 221-، 207 با تلخيص و ويرايش)
اين
سخن آيتالله معرفت نيز نقدپذير است؛ زيرا:
اولًا،
زبان، ناظر به استعمالات اهل زبان است و در آن بحث از اين است كه اهل زبان الفاظ و
تعابير را در چه معناهايى استعمال مىكنند؛ اما اينكه مىتوان از مورد در يك قصه،
يك پيام كلى گرفت، ربطى به زبان و استعمالات اهل زبان ندارد.
ثانياً،
گرفتن پيام كلى از يك مورد در يك قصه اختصاص به قرآن ندارد. اگر يك قصه درغير قرآن
هم آمده باشد، مىتوان چنين پيامى را از آن گرفت بنابراين، به موجب آنچه بيان شد،
نمىتوان قرآن را داراى عرف خاص تلقى كرد.
برخوردارى
قرآن از متشابهات
آيتالله
معرفت در پاسخ به اين سئوال كه چگونه ازسؤال در آياتى از قرآن (شعراء/ 195؛ نحل/
103؛ دخان/ 58) تكرار و تأكيد شده كه اين كتاب آسمانى به زبان عربى روشن نازل شده
است و از سوى ديگر قرآن (آلعمران/ 7)، خود تصريح مىكند كه آياتى متشابه دارد
اظهار مىكند: تشابه بر دو قسم است: اصلى و عارضى، (معرفت، 1428 ق، ص 419) و آنگاه
در تعريف تشابه عارضى مىنويسد: «تشابه عارضى در آن دسته از آيات به وجود آمده است
كه در آغاز اسلام متشابه نبوده و مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نيّت با آن برخورد
مىكردند. بدين لحاظ عموماً معنا و مراد آن را به خوبى درك مىكردند و هيچ گونه
شبههاى براى آنان ايجاد