ظاهرى آن
براى همگان است كه نگرشى سطحى دارند؛ ولى عمق باطنى آن براى اهل تخصص است كه با
ابزار دانش و بينش و انديشيدن در نكتهها و ظرافتهاى قرآن، حقايق آن را به دست
مىآورند.» (معرفت، 1383، با تلخيص و ويرايش) او در جاى ديگر مىگويد: «من اساساً
مخالف اين برداشت هستم كه بشر از دريافت بطن آيات عاجز باشد؛ چون پيامبر اين حرف
را به عموم مسلمانان گوشزد كرد و طنين آن تا روز قيامت بلند است كه اى مسلمانان در
قرآن سطحىنگر نباشيد. اگر قرار بود قرآن بطنى داشته باشد كه فقط خدا بداند، پس
چرا نازل شده است و مخاطب قرآن كيست؟ نقل است كه «انما يعرف القرآن من خوطب به».
چنين نيست كه مخاطب قرآن امام سجاد عليه السلام و امام باقر عليه السلام باشد.
مخاطب قرآن از جاهلترين تا عالمترين انسانها هستند. يعنى قرآن به گونهاى است
كه هر فردى با فراهم كردن امكانات لازم مىتواند آن را بفهمد.» (گفتگو در زمينه
نوآورى و نظرات جديد، بينات، با تلخيص و ويرايش) او درباره نسبت ميان ظاهر و باطن
مىگويد: «يك ضابطه بين بطن و ظاهر آيه وجود دارد و آن اين است كه بايد بطن كبراى
كلّى براى صغراى ظاهر باشد.» (همان)
يكى
از نمونهها باطن قرآن را چنين توضيح مىدهد: «از جمله مثالها فرمايش حضرت موسى
عليه السلام است كه به عنوان شكرانه نعمت عرض كرد: قالَ
رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ
(قصص/ 17). حضرت موسى از لحاظ بنيه جسمانى قوى و نيرومند بود. دليلش اين است كه آن
قبطى را بنا بر نقل قرآن با يك مشت كشت: فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى
عَلَيْهِ (قصص/ 15). از لحاظ معنوى نيز از علم و حكمت برخوردار بود:
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي
الْمُحْسِنِينَ (قصص/ 14). حال مىخواهد شكرانه نعمت كند. شكرگزارى نعمتهاى الهى
تنها به الحمدلله گفتن نيست. او مىداند شكرگزارى اين است كه اين نعمت ها را در
مورد خودش و بجا مصرف كند. اگر اين نعمت را در غير موردش مصرف كند، كفران نعمت
است. بر اين اساس است كه حضرت موسى مىگويد: فَلَنْ
أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ (قصص/ 17)؛ يعنى به شكرانه اين
نعمتها تعهد مىدهم كه آنها را در اختيار تبهكاران قرار ندهم تا از آن سوء
استفاده كنند؛ بلكه در راه خير و صلاح و سعادت جامعه به كار ببرم. تا اينجا ظهر
آيه است.
حال
اگر ما به همين اندازه بسنده كنيم، در واقع قرآن به عنوان كتاب تاريخى، حكايتى از