مشاهده
كند، دو نفر از مخاطبانش با يكديگر گفتگو مىكنند و به اين وسيله در سخنرانى او
اخلال مىنمايند، كاملًا مناسب خواهد بود كه سخن خود را متوقف كرده، خطاب به آن دو
بگويد: «خاموش باشيد!» و سپس سخن خود را پىبگيرد. چنين جمله معترضهاى در گفتار
با معنا و بليغ، يعنى مناسب مقتضاى حال است؛ اما در نوشتار بىمعنا و خلاف بلاغت
تلقى مىشود. چنانكه اشاره شد، در اينجا مراد از گفتار، ملفوظ بودن و مقصود از
نوشتار مكتوب بودن نيست؛ بلكه منظور سبك كلام و نوع روابط ميان عبارات و
جملههاست. بر اين اساس اگر خطابهاى به همان سبك اصلىاش به كتابت درآيد، همچنان
خطابه محسوب مىشود؛ همينطور اگر كتابى خوانده شود، همچنان كتاب به شمار مىآيد؛
به همين جهت چنانچه سخنرانى، به سبك نوشتارى سخن بگويد، مىگويند: او كتابى لفظِ
قلم حرف مىزند و چنانچه نويسندهاى به سبك گفتارى بنويسد، مىگويند: او محاورهاى
نوشته است. (همان، ص 18)
ناگفته
نماند، موارد تفاوت گفتار و نوشتار چندان فراوان نيست كه آن دو را به طور كامل از
يكديگر متمايز سازد؛ از اين رو در بسيارى از موارد همسان يكديگرند. دو مورد از
مهمترين ويژگىهاى زبان گفتارى از اين قرار است:
الف.
چنانكه ملاحظه شد، برخى از جملات معترضهاى كه با صدر و ذيل خود تناسب ندارند،
تنها در گفتار به چشم مىخورند.
ب.
برخى از قراينى كه در موقعيت ايراد كلام وجود دارد و معهود مخاطبان است و ذكر
آنها توضيح واضحات و خلاف فصاحت تلقى مىشود، در گفتار فصيح نمىآيد و به حال و
مقام احاله مىشود.
گفتنى
است كه گفتار و نوشتار از اينجهت كه هر دو با قراين مقالى ومقامى همراهند، با
يكديگر تفاوتى ندارند؛ اما گفتار به لحاظ آنكه معمولًا در ارتباط نزديك و رويارو
با مخاطبان ايراد مىشود، بيش از آنكه به قراين مقالى متكى باشد، به قراين مقامى
اتكا دارد. به همين جهت ويژگى عاطفى و احساسى گفتار بيش از نوشتار است.
نظريه
عام آيتالله معرفت درباره زبان قرآن
آيتالله
معرفت از يك سو بر عرف عام بودن زبان قرآن تأكيد مىكرد و از سوى ديگر با خصوصياتى
كه براى قرآن برمىشمرد، زبان قرآن را، عرف خاص مىدانست. وى در مقدمه تفسيرش
مىنويسد: «بىشك زبان قرآن كه با آن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را
مخاطب ساخته، همان