روايت مختلف
از ابن عباس، ابى و ابن مسعود مشاهده مىكند و مجبور است بگويد فلان آيه قرآن دو
يا سه بار نازل شده است.
از
علماى شيعه كسى به اين موضوع تصريح نكرده است، جز نوشتههاى مرحوم ميرحامد حسين
هندى كه در ذيل آيه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»
جدلًا گفته است، اگر اين آيه نمىتواند مربوط به غدير باشد، طبق گفته شما كه تكرر
نزول را قبول داريد، مىتوان قائل شد كه دوباره در روز عيد غدير نازل شده است.
اتفاقاً براساس روايات صحيح شيعى كه محكم و مستند هستند، اين آيه در بدر نازل شده
و در غدير خوانده شده است و كلمه نزل و نزل ماجرايى دارد. در منابع خود ما هست كه
وقتى آن فرد اين سرسختى را نشان داد، جبرئيل آمد و فرمود: «يا محمد إقرأْ بسم الله
الرحمن الرحيم سأل سائل بعذاب ...» يعنى اين آيه و سوره در اين موقعيت خاص قرائت
شده است، نه اين كه نازل شده است. به نظر مىرسد تكرر نزول يك بحث واهى است كه در
كتب شيعه و سنى راه يافته است.
مسأله
قرائت
مساله
قرائت با نگاه اهل سنت گاهى سر از تحريف و گاهى ضربه زدن به قداست قرآن و گاهى به
هرج و مرج در قرآن منجر مىشود. شما براساس كتاب «معجم القرائات القرآنيه»
عبداللطيف، سوره حمد را چطور درست مىكنيد. فقط كلمه مالك، 13 قرائت دارد، چگونه
مى توان تصور كرد خداوند متنى را براى هدايت بفرستد و اين همه اختلاف در آن باشد؟
گلدزهير
مىگويد: متن هيچ كتاب تشريعى و اعتقادى كه گروهى وحى بودن آن را باور داشته
باشند، به اندازه متن قرآن مختلفٌ فيه و مضطرب نيست.[1]
نبايد كسى بگويد ايشان ريگ تو كفشش بوده است، اگر هم بوده اين اختلاف قرائت ها را
ديده است.
دو
سه نكته ديگر به نظرم مغفول مانده است كه عبارتند از:
1-
هر قرائتى براى عالم سنى يك روايت است كه نمى تواند از آن دست بردارد؛
2-
يك نكتهاى كه هم براى آنها و هم براى مرحوم نورى مغفول مانده است، لفظ قرائت
است. قرائت در وضع و معناى اوليهاش به معناى تفسير و تبيين و خواندن متن است كه
در گذر زمان از معناى اول منسلخ شده و به معناى دوم منتقل شده است. در اكثر موارد
قرأها
[1] . گلد زهير، ايگناتس، مذاهب التفسير الاسلامى،
تعريب: عبدالحليم نجار، بيروت دارإقرأ، 1985 م، ص 2.