در
اين مقاله سخن از زبان قرآن است و زبان به طور كلى طبق تعريف ابنجنّى (ت 792 ق)
اديب مشهور عرب اصواتى است كه هر قومى به وسيله آن مقاصد خود را بيان مىكنند.
(قنّوجى، 1408 ق، ص 64). منتها زبان را به اقسامى تقسيم مىكنند و اينكه زبان
قرآن كداميك از آنهاست، اختلاف نظرهايى وجود دارد. ملاحظه پارهاى از مختصات و
مسائل مربوط به قرآن، دانشمندان اسلامى را واداشته است، درباره زبان قرآن نظرياتى
را عرضه كنند. مهمترين خصيصهاى كه زمينهساز نظريه خطابهاى بودن زبان قرآن شده
است، اين است كه بر خلاف ساير كتب آسمانى كه طبق ظاهر برخى از آيات قرآن و تصريح
برخى از روايات به طور دفعى و يك شبه به صورت نوشتهاى منقوش بر لوحى گلى يا سنگى
نازل شدند، قرآن به تدريج طى بيست و سه سال دعوت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و
سلم در پى رخدادها و گفتگوها و سؤالات و اقدامات عرب حجاز معاصر آن حضرت به صورت
شفاهى بر قلب مبارك ايشان نازل مىشد. منتها شايد تنها كسانى را كه مىتوان از
طرفداران اين نظريه برشمرد، آيتالله معرفت و راقم اين سطور است. پرسشى كه در اين
مقاله در صدديم، به آن پاسخ دهيم، اين است كه آيتالله معرفت به چه دليل بر خلاف
نظر مشهور به خطابهاى بودن زبان قرآن گرايش پيدا كرده است و چه شواهدى براى تأييد
آن ارايه داده است.
پيشينه
بحث
آيتالله
معرفت را مىتوان از برجستهترين كسانى برشمرد كه در باره زبان قرآن نظريه پردازى
كرده است. او در نوشتارهاى اوليه از عرف خاص بودن زبان قرآن سخن مىگفت و در
نوشتارهاى واپسين از گفتارى بودن و به بيان دقيقتر از خطابهاى بودن آن سخن راند.
به باور من، اين نظريه ايشان متأثر از مقالهاى بوده است كه از راقم اين سطور با
عنوان «زبان قرآن، گفتارى يا نوشتارى» در بهار سال 79 منتشر شده بود. بههرحال
مهمترين خصيصه قرآن كه خاستگاه نظريه خطابهاى بودن زبان قرآن شده است، نزول
شفاهى قرآن به مناسبت مقتضيات و حوادثى است كه در دوره بيست و سه ساله نبوت حضرت
محمد صلى الله عليه و آله و سلم به تدرج به ظهور پيوسته است. تنها شخصيتى كه
مىشناسيم، در گذشته نظريهاى نزديك به نظريه مورد بحث اظهار كرده است، ميرزاى قمى
صاحب قوانين الاصول بوده است. او معتقد بود، قرآن خطاب