تاريخى و
... للقرآن است و تا قرن چهارم علما وقتى علوم قرآن مىگفتند، علوم فىالقرآن را
اراده مىكردند؛ بخشى از تفسير ابوعيسى رمانى پيدا شده است. ديدگاه تفسيرى او
اعتزالى است قسمتى از تفسير نقاش در كتابخانه آيتالله مرعشى موجود است كه تا آخر
سوره مائده است. تفسير رمانى هم تقريباً تا آيه 98 سوره آل عمران است، اسم كتابش
را «الجامع لعلم القرآن» گذاشته است و بخشى از اين كتاب امروزه در مدينه موجود
است.
از
قرن چهارم به بعد سلسله بحثهاى مقدماتى علوم قرآن در كتاب انبارى، عنوان علوم
قرآن پيدا مىكند و ادامه پيدا مىكند كه مجموعه بحثهاى مرتبط با قرآن را توضيح
مى دهد يا به پرسشهاى قرآنى پاسخ مىدهد. كتابهاى فضايل القرآن برخلاف تصور ما،
كتابهاى علوم قرآنى جامع هستند كه قديمى ترين آنها كه مربوط به ابن ضريس است،
حدود 14 بحث از مباحث علوم قرآنى فعلى را در خود گنجانده است.
نكته
قابل توجه اين است كه علماى اهل سنت در ميراث مكتوب به معناى اخص علوم قرآنى نقش
بسزايى داشتهاند؛ هم به جهت اينكه يك فرهنگى بود و هم به جهت اينكه يك گستره
زيادى داشتند؛ اما نكته اصلى بحث، اين است كه بحثهاى علوم قرآنى در تفكر اهل سنت-
بدون هيچگونه عصبيت و مسلكى نگرى- جز در حوزه بحثهاى ادبى، بلاغى و اعجاز بيانى
همه مشكل دارند؛ برخلاف بحثهاى علوم قرآنى عالمان تشيع كه مشكلدار نيست و التزام
به لوازمش هم مشكل ندارد، اما انصافاً پراكندگى در منابع مختلف ما، نقطه ضعف ماست
و عظمت آيتالله معرفت اين بود كه مجتهدانه اينها را پيش چشمش گذاشت و متأسفانه
اين عظمت در جامعه علمى به آن اهميت داده نمىشود. اگر امروز شيعه بخواهد كتابى را
در علوم قرآنى- به معناى اخص- معرفى كند و سرش را هم بلند كند كارى جز اثر ايشان
نيست، موسوعة التمهيد ايشان در ده جلد، يكى از اين كارهاست. براى نكته فوق، 5 الى
6 نمونه كه هم بحث تاريخى و هم محتوا نگرى دارد اشاره مىكنم تا به جايگاه
آيتالله معرفت برسيم.
اولين
مسأله، مسأله وحى است كه بيشتر مسأله كلامى است تا علوم قرآنى و حق هم همين است.
در حوزه بحثهاى قرآنى اولين كسى كه اين كار را كرد، ابوعبدالله زنجانى است كه
شايد به خاطر بحثهاى خاور شناسى است. اهل سنت در تحليل چگونگى شكلگيرى و