علامه
طباطبائى در مقدمه تفسيرش بر بىنيازى قرآن از غير خود تأكيد ورزيده است.
(طباطبائى، 1394 ق، ج 1، ص 6) ايشان در مورد روش معصومان عليه السلام در تفسير
قرآن به قرآن مىگويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اهلبيت گرامىاش،
گرچه بر طبق نصوص قرآن، شارح و مفسر و مبين معانى و مقاصد قرآناند، اما اساس
بيانات و روش تعليم و تفسيرشان، همان طريق و روش تفسير قرآن به قرآن بوده كه قرآن،
خود آن را به ما آموخته است و از طريق روايات نيز بر ما معلوم شده است كه در
هيچمورد از بيانات ايشان در زمينه تفسير آيات، غير از قرآن استعانت و استفادهاى
به عمل نيامده است. (همان، ج 1، ص 10 و ج 3، ص 90)
آيتالله
جوادى آملى در توضيح اين نظريه چنين مىگويد: قرآن كريم به دليل نور مبين بودن،
ابهام و تاريكى ندارد و نيازمند غير خود نيست تا روشن گردد، بلكه خود روشن است و
آيات پر فروغ تر قرآن، آيات كم فروغ آن را روشنتر مىسازد. تبيين آن حضرت براى آن
نيست كه در قرآن نقاط مبهم و تاريك معماگونه وجود داشته باشد و حضرت مأمور باشد
مشكلات و موانع را رفع كند تا ظاهر آن معلوم گردد، بلكه قرآن نور محض و بيّن
بالذّات است. نه تنها خود واضح و روشن است، بلكه مبيّن و تبيان همه چيز است. وظيفه
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن است كه چشم مردم را بينا كند تا نور آشكار
قرآن را ببينند. نقش رهبرى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن است كه حجابها را
از روى قلوب مردم برطرف سازد و ابهام و انحراف و شك و ريب را از روح آنها بزدايد
و دل و جان آنان را همانند آئينهاى شفاف و زلال سازد. (جوادى آملى، 1378، ص 382)
آيتالله
معرفت نيز علل نياز به تفسير را مربوط به ذات قرآن ندانسته و آنها را مربوط به
اسبابى بيرون از متن مىداند كه بر آن عارض شده است (معرفت، 1384، ج 1، ص 14) كه
برخى از اين عوارض در اين نوشتار بيان خواهد شد. دلائل اين گروه افزون بر مطالبى
كه در پاسخ به اخبارىها بيان شد، عبارتند از:
1-
آيات بسيارى كه دستور به تدبر، تعقل و تفكر در قرآن داده شده است. اگر قرآن قابل
فهم نباشد، اين دستورات لغو است. برخى از اين آيات عبارتند از آيه 44 سوره نحل،
آيه 2 سوره يوسف، آيه 29 سوره ص. حتى كافران را مذمّت مىكند كه چرا در آيات قرآن
نمىانديشند: «آيا به آيات قرآن نمىانديشند يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده
شده است» (محمد/ 24) و در ذيل آيه 121 سوره بقره الَّذِينَ
آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ از امام