مجيد هستند.
البته برخى از صحابه و تابعان مانند: ابنعباس، عبدالله بن مسعود، ابى بن كعب، زيد
بن ثابت و سعيد بن جبير و ... نيز با استفاده از دانش معصومان و آشنايى كه به زبان
عربى و ادبيات آن روز داشتهاند، اقدام به تفسير و تبيين لغات قرآن نمودهاند.
بههرحال
مفسران زيادى در طول تاريخ به تفسير قرآن از ابعاد گوناگون پرداختهاند. محمد بن
على بن احمد داودى (م 945 ق) در طبقات المفسرين- تا تاريخ نگارش كتابش- بالغ بر
704 نفر از مفسران را نام مىبرد. (داودى، 1392 ق، ج 2، ص 387) تاكنون نيز هزاران
تفسير براى قرآن نوشته شده است. برخى آثار اين تفسيرها را تا سه هزار دوره
نوشتهاند كه البته اين تفسيرها گاه در صد جلد، سيصد جلد و حتى هزار جلد تدوين
يافته است. (رافعى، بى تا ص 126- 127) قديمىترين تفسير مهم قرآن كه موجود و به
سهولت قابل دسترسى است، تفسير طبرى (م 310 ق) است كه در سى جلد به چاپ رسيده است.
بر
اساس آيات قرآن، روايات و سيره معصومين و مسلمين، قرآن نياز به تفسير و تبيين
دارد، اما در اين مسأله بين مفسران اختلاف است كه آيا تفسير قرآن بايد از خارج از
آن صورت گيرد يا از خود قرآن؟ به بيان ديگر، ابهام در آيات قرآن بايد با معلومات
مفسران برطرف شود يا به وسيله آيات ديگر مرتفع شود و مفسران اين ارتباط را بيان
مىكنند؟
اين
بحث در بين اصوليان و اخبارىها به اين صورت مطرح شده است كه آيا ظواهر كتاب حجت
است و مىتوان به آن استناد نمود يا خير؟
نخست
به صورت اشاره به مقصود از ظواهر كتاب، سپس به بررسى اين دو ديدگاه مىپردازيم و
آنگاه به نقشى كه روايات در فهم آيات ايفا مىكنند، خواهيم پرداخت.
1-
مراد از ظواهر كتاب
مراد
از ظواهر كتاب اين است كه آنچه انسان و عرف با توجه به آشنايى كامل به زبان و لغت
عرب با مراجعه به قرآن- مانند ساير كتب- در مرحله نخست و بدون تلقينات خارجى از آن
مىفهمد، حجت است، يعنى قابل استناد است مشروط بر اينكه:
اولًا،
در مقابل آن دليل عقلى قطعى وجود نداشته باشد و گرنه حجيت ندارد، مانند آيه 22
سوره فجر كه مىفرمايد: وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا
«آنگاه كه فرشتگان صف مىكشند و [امر] پروردگارت مىآيد.» در اينجا سخن از آمدن
خداوند است و چون اين امر در مورد خداوند محال و باطل است، زيرا خداوند به دليل
قطعى در همهجا حضور دارد و