اين دليل ظن
و گمان اعتبارى ندارد، كه چون تا قطع و يقين نرسد، نفس آرام نمىگيرد و نمىتواند
تصديق كند. در مسائلى كه علم معتبر است، نمىتوان كسى را بدون حصول مبادى تصديقى
متعبّد به علم كرد. (جوادى، 1378، ج 1، ص 158- 157)
5-
آنچه از روايات استفاده مى شود، اين است كه براى پى بردن به صحت مفاد خبر واحد،
مىتوان از قرآن بهره گرفت، اكنون اگر براى بهره گرفتن از قرآن لازم باشد كه از
خبر واحد استفاده كنيم، دَور پيش مىآيد؛ يعنى چون فرض اين است كه در روايت مفادى
دلالت دارد كه از متنِ كلام استفاده نمىشود و مفادى است كه اگر خبر نباشد، چنين
معنايى استفاده نمىشود، در اين صورت صحت خبر متوقف بر تأييد آن از سوى قرآن است و
تأييد قرآن متوقف بر فهم و تصديق آن است.
6-
هرچند بناى عقلا بر اعتماد بر خبر ثقه است، اما اين در صورتى است كه خبر، صرف نظر
از راوى ايجاد اطمينان كند. به عبارت ديگر اگر خبرى ايجاد وثوق نكرد، يعنى شواهدى
بر صحت نداشت، بلكه برخلاف ظواهر امر بود، به صِرف اينكه راوى ثقه است، اعتماد
نمىكنند. ترتيب اثر دادن و همچون واقع معلوم با آن رفتار كردن، درجايى است كه
افزون بر وثاقت، موثوقٌ به باشد و ايجاد اعتماد هم بكند. در اين صورت است كه جنبه
كاشفيت پيدا مىكند.
بررسى
شبهات
اول:
ممكن است كسى بگويد: مهم ترين دليل برحجيّت روايات تفسيرى سيره عقلا است و عقلا
ميان جايى كه معتبر عقلايى است، يا تعبد شرعى، و ابانه و كشف است و يا داراى اثر
شرعى باشد يا نباشد، فرقى نمىگذارند. بنابراين، همه كسانى كه دليل اعتبار خبر
واحد را سيره عقلا مىدانند، بايد حجيت عام و گسترده آن را در همه موارد بپذيرند؛
يعنى كسانى كه براى اثبات حجيّت خبر واحد، به آيات و روايات تمسك مىكنندنيز بايد
اعتبار اين گونه احاديث را بپذيرند و فرقى ميان آنجا كه اثر شرعى بر آن مترتب
باشد، يا نباشد، نگذاشته باشند.
در
پاسخ اين اشكال گفته مىشود:
1-
سيره عقلا امر تعبّدى نيست. بلكه در جايى است كه وثوق و اطمينان حاصل شود. دليل آن
هم اين است كه حوزه معرفت و عقيده و مفاهيم، اگر دليل و قرينهاى بر صحت آن نباشد،
اطمينان حاصل نمىشود. به عنوان نمونه، عقلا در ظواهر كلام، اصل را بر معناى ظاهرى
مى گذارند. حال اگر كسى برخلاف ظاهر، سخنى را تفسير كرد، مىگويند، اگر شاهد و