1- هرچند
درست است كه خبر واحد مستند به سيره عقلا است و عرف و روش عقلا بر آن تعلق گرفته
است و عقلا در اين باب تعبدى ندارند. اما عقلا نسبت به هر خبرى اعتماد نمىكنند،
آن هم خبرهاى غير عملى. آنان در جايى كه التزام ذهنى و پذيرش امر وجدانى باشد، مى
پذيرند. هيچ گاه غير علم را علم نمىگيرند. امورى كه معرفت ساز و عقد قلب بر آن
مترتب است و جاى تعبد نيست، به منزله علم گرفته نشده است. در موضوعات و مسائل
تاريخى، اعتقادى و تفسيرى كه معرفت بخش است، اگر خبر واحد باشد، و برخلاف روال
باشد، همان طور كه در آغاز بحث قلمرو سخن را روشن كرديم و گفتيم موضوع كلام در
حجيت خبر تفسيرى درجايى است كه نه تنها شاهد و قرينهاى از قرآن و از بيرون، بر
صحت آن معنا نيست، بلكه برخلاف ظاهر است. از اينرو، در اين موارد عقلا تعبدى
ندارند و شارع هم نمىتواند تعبد داشته باشد، يعنى بگويد هرچند علم ندارى، اما اين
ظن تو به منزله علم است. حجيت قائل شدن براى خبر ثقه عدل در همراهى و موافقت با
عرف و عقلا، به طور مطلق نيست. زيرا عقلا اصول و قواعدى براى كلام قائل هستند. اين
گونه نيست كه گُتره اى لفظى را براى معنايى بپذيرند. اگر در بيان قرآن معنايى است
كه از اصول محاوره عقلا بيرون است، يا اهل لغت در اين باره ساكت است، بايد دليلى
اطمينان آور بر آن اقامه كرد. به عنوان مثال، در اين باره در حديثى تفسيرى در ذيل
آيه 26 سوره بقره إِنَّ اللَّهَ
لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها آمده است كه مراد از «بعوضه» امام على است.
(حويزى ابن ابى جمعه، ج 1، ص 38، ح 64)
2-
صرف نظر از سند اين خبر، اينكه در خبرى مطلبى آمده در حوزه غير عملى كه دلالت
لفظى يا عقلى بر آن نيست، بايد بر اساس روش عقلا- بنا بر تقرير ايشان- همراهى كرد.
در اين صورت روش عقلا شامل چنين مواردى نمىشود. زيرا در لغت عرب «بَعُوضَه» به
معناى انسان نيامده است، و امام على هم پشه نيست. پس با لغت و محاوره سازگارى
ندارد. از باب تطبيق مصداق هم نيست، زيرا صفتى در آن حضرت نيست كه با «بعوضه»
تطبيق كند، حال چگونه عقلا بر چنين معنايى كه در خبرى آمده است، اعتماد كنند و
شارع ارشاد به طريق عقلايى كند، هر چند اين خبر صحيح باشد. اين خبر مثال زده شد تا
معلوم شود كه مراد از تعبد به خبر در غير احكام چيست و اگر گفته مىشود، لازمه
تعبد بر خبر، عقد القلب است و عقد قلب درجايى است كه معرفت بخش و انكشاف باشد و با
امور تعبدى كه عقلا راه به جايى نمىبرند، چگونه مىتوان اين معرفت بخشى را به دست
آورد.