4- در روايت
بيانى است كه گاه تعيين مصداق است و اين بيان مصداق، از مفهوم ظاهرى كلام بيرون
است، زيرا به صورت انحصارى بيان شده است و كلام هم ظرفيت توسعه معنا را ندارد و
شاهدى و قرينهاى از متن كتاب و يا تاريخ، كه ايجاد اطمينان كند هم بر آن وجود
ندارد. در اين صورت است كه بايد درباره آن سخن گفت.
اگر
روايت ناظر به تأويل و معانى بطنى باشد كه مستند به لفظ نيست، زيرا اگر از لفظ
استفاده شود و يا با نظام چند معنايى سازگار باشد و توسعه پذير باشد،[1]
و يا قرينهاى از كلام نسبت به تأويل وجود داشته باشد، از محل بحث بيرون، و ديگر
تعبد به روايت نيست.
5-
اگر روايت ذيل آيه، ناظر به بيان و تفصيل احكام است، يا از معنايى ياد مىكند كه
ناظر بر علل و ملاكات احكام است، يا از قرائتى ياد مىكند كه چه بسا حكم را تغيير
مىدهد، مثل: يَطهُرنَ ويطَهّرن، هرچند آنها خود نيازمند به دسته بندى ديگرى
هستند؛ اما باز هم از محل بحث، بيرون است، چون از نوع اخبار آحاد در حوزه احكام
است.
بنابراين،
در تمام اين صورتها، خبر تفسيرى و تأويلى، نوعى پذيرفتن معنا، مفهوم، مصداق،
ترجيح دادن احتمال انحصارى در ميان احتمالات گوناگون واژه و جمله است. البته از
مقوله التزام، اعتقاد و پذيرفتن معنايى و به مثابه خبر اعتقادى مىشود؛ يعنى اين
دسته روايات، در حقيقت بيانگر اين است كه چون من مىگويم، شما بايد بپذيريد.
اهميت
بررسى
از
آنجا كه عمده روايات تفسيرى را اخبار آحاد تشكيل مىدهد و به استناد همين روايات،
مسائل تاريخى و اعتقادى جنجال برانگيزى استنباط شده است و قضايايى در تفسير و كلام
و فلسفه شاهد بر آن آورده شده است، اثبات و نفى حجيت اين اخبار در محل نزاع، تأثير
قابل توجهى در موضع گيرى و شيوه استدلال خواهد داشت. پيدايش وثوق به صدور و يا تحقق
شرط حجيت ظهور در گزارههاى تفسيرى، تابع اهميت اين دسته از روايات و خطير بودن
آنهاست. به لحاظ روش شناسى تفسير، اگر مبناى تفسير پس از قرآن اين روايات باشد،
بايد تكليف كلى خود را با اين اخبار آحاد روشن كرد. به ويژه براى آنانى كه در
مراجعه به كتاب تنها از طريق حديث انكشافِ معنا را ممكن مىدانند. شگفت آنكه تنها
در كتابهاى
[1] 1. يادنامه فقيه ربانى آيتالله ميرزا على فلسفى،
درباره شمول معنايى و نظام چند معنايى در قرآن به تفصيل بحث كردهاند.