استرقاق كرد
و بيش از اين را اسلام نپذيرفته است؛ بنابراين، بحث علمى ما اين است كه آيا پيامبر
اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در جنگهاى متعدد استرقاق كرد يا نه؟ اين بحث
مرتبط با شؤون نبوت است؛ زيرا پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در جنگها اسير
مىگرفته است، آيا در اين اسارت گرفتنها، فردى يا افرادى را به عنوان رقيّت اسير
كرد يا نه؟ اينها پرسشهاى جديدى هستند؛ يعنى كسى تا حالا اين بحث را مطرح نكرده
است؛ چون ما يك بحثى درباره نسخ داريم، البته تمام دانشمندان و محققين پيرامون
مسائل قرآن، امروزه همه يك صدا، نسخ به اين معنا- كه در قرآن كريم، آيهاى فعلًا
وجود داشته باشد و مشتمل بر يك حكم دستورى و شرعى باشد، ولى آن حكم منسوخ باشد- را
منكر هستند.
قرآن
كتاب جاويد و همه دستوراتش براى همه بشرّيت و براى ابديّت است. ما نمىدانيم شايد
براى هزار سال آينده اين قرآن براى همه جهانيان و همه عصرها تبديل به برنامه عملى
گردد. آنوقت اشكال اين است كه چگونه ممكن است، در اين قرآن آياتى مشتمل بر يك حكم
و دستورى باشد، ولى به مردم بگوييم منسوخ است و به آن عمل نكنيد. پس وجود چنين
آيهاى در قرآن، آن هم براى هميشه چه ثمرهاى دارد؟ اين اشكال مهمى است و به سادگى
نمىشود از كنارش گذشت.
مرحوم
آيتالله خويى (ره) از همان ابتدا وجود نسخ در قرآن را منكر بود. جز يك آيه كه آن
هم در واقع نسخ نيست. چون حكمى كه در آن آيه است، حكم حكومتى است، حكم تكليفى نيست؛
در اصل حكمى محدود است؛ اين را ديروز آقاى خويى مىفرمود؛ ولى امروز همه اين حرف
را مىگويند. در كنار اين مسأله ما دو نوع نسخ را كه در قرآن وجود دارد، مطرح
مىنمائيم:
1.
نسخ مشروط
اين
است كه آن حكم سابق مربوط به يك شرايط و فضايى بوده كه با عوض شدن فضا به يك فضاى
ديگر، حكم جديدى آمد و حكم عوض شد، مثل آيات صفح. در دورانى كه اسلام در موضع ضعف
بود، مسلمانان مامور بودند كه در مقابل تعرّض مشركين سكوت كرده و چشمپوشى نمايند.
اين وظيفه آنها بوده است، به جهت اينكه نمىتوانستند مقاومت كنند. به علاوه
مشركين به دنبال بهانه مىگشتند كه به كلى تشكيلات نو ظهور اسلام را درهم بريزند؛
از اين رو، نبايد بهانه به دست دشمن داد و بايد سكوت اختيار كرد؛ اما زمانى كه فضا
عوض شد