معصوم؛ يعنى
قرائت قراء سبعه از پيامبر به طور تواتر به اين قراء نرسيده است، اين اجتهاد
خودشان است. هيچ قارى نگفته است اين قرائت را من به سند كذا از پيامبر نقل مىكنم
يا به تواتر به من رسيده است. اينها گزافههايى است كه بعدىها گفتهاند.
اصلا
محال است از زمان پيامبر تا زمان ما قرائت قراء سبعه متواتر باشد، چون زمان قراء،
فقط يك نفر همان را مىخوانده است در حالى كه تواتر شرطش اين است كه از منبع تا
مقصد به طور مساوى در يك حجم پايين بيايد، تكثر پيدا بكند. اين تواترى است كه فقط
اين قارى شنيده است؟ اگر متواتر باشد، بايد 100 نفر آن را نقل كنند واگر 100 نفر
نقل كردند، حداقل بايد 100 نفر بشنوند، نه فقط حمزه آن را بشنود. چون ما مىگوييم
اين قرائت حمزه است. قبل از حمزه چنين قرائتى وجود نداشته است. پس اينكه از حمزه
به ما تواتر باشد، چه ارزشى دارد؟ چون منبع و مصدر اين تواتر شخص حمزه است، نه شخص
پيامبر؛ بنابراين، قرائات سبعه هيچ كدامش نه تنها متواتر نيست، بلكه سند هم ندارد
و اينها اجتهاد است و ارزشى ندارد.
تنها
قرائتى كه سند طلايى دارد، قرائت حفص است عن شيخه عاصم عن شيخه ابو عبدالرحمن
السلمى عن الامام اميرالمومنين على عليه السلام واز اين رو شاطبى مىگويد: «وحفص و
بالاتقان كان مفضلا» بنابراين همه قرآنها هم قرائت حفص است، آنجايى هم كه قرائت
حفص نيست، از مسير مسلمانان انحراف پيدا كردهاند واز اين رو قذافى وقتى خواست
قرآن را به قرائت قالون چاپ كند، ملك فهد برايش نوشت لا تشقّ عصى المسلمين ولى گوش
نكرد. قرائت حفص تنها قرائتى كه قابل استناد است و سند دارد؛ و از همين رو من
معتقدم، اگر كسى در نماز به غير قرائت حفص نماز بخواند، نمازش باطل است. اگر كسى
در نمازش مَلِكَ يوم الدين خواند، من نماز او را باطل مىدانم؛ چون اين قرائت
مروان است؛ اولُ من ابدَعَ قرائة مَلِكَ يوم الدين، مروان بن حكم است. پس جناب
آقاى ابوزيد اين مسائل از جانب ما حل است و موضعى نسبت به قرائات قرآن نداريم.
بدرالدين زركشى شخص معتبرى است، مىگويد: «القرآن شىّ والقرائات شىّ آخر والقرآن
متواتر حروفه والفاظه وحركاته وسكناته والقرائات غير متواتر». مىگويد قرائات هيچ
ربطى به قرآن ندارد، دقيقا همين مطلب را آيتالله خويى مىفرمايند. اين دو را
نبايد به هم گره بزنيم. قرائت نمايانگر قرآن نيست، اجتهادى از سوى قراء است.