1) وحى غريزى: مانند وحى پروردگار به زنبور عسل
در آيه 68 سوره نحل؛ اوحى به معناى جعل غريزى است؛ يعنى در غريزه او، اين را قرار
داديم.
2)
الهام: مانند وحى به مادر حضرت موسى درباره حضرت موسى در آيه 7 سوره قصص.
3)
وحى رسالى: فرق بين وحى رسالى و الهام اين است كه الهام القاء خاطره به ذهن است.
آن چيزى كه به مادر موسى وحى شد، الهام است؛ بنابراين، آن وحىها گاهى شيطانى است،
مثل آيه: وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ
لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ
(121 سوره انعام)؛ يعنى به خاطر آنها، افكار ناروا القا مىكنند. يعنى آدمى هم در
چنگال شيطان قرار گرفته است، گاهى يك خاطره و انديشهى بد به ذهنش خطور مىكند و
نمىداند از كجاست، اين معلوم است از كجاست. از اين رو يك الهام، الهام شيطانى است
و مقابلش الهام رحمانى است.
اما
وحى رسالى متفاوت است، بدين معنا كه در همان موقعى كه بر او وحى مىشود، مصدر وحى،
محتواى وحى، جهت وحى، هدف وحى برايش روشن است. از مولى على عليه السلام سؤال شد كه
چرا پيامبران در موقع وحى و بعثت شك نمىكردند كه از طرف شيطان است يا تصورات نفس
باشد، فرمودند: «كشف عنهم الغطا» پردهها برداشته مىشود؛ يعنى به روشنى آن طرف
پرده را مىبينند. از اين رو خداوند مىفرمايد: أَ
فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى؛ (نجم/ 12) يعنى شما با چه كسى جدال
مىكنيد؟ با كسى جدال مىكنيد كه آن را لمس كرده و نمىتوانيد كارى انجام بدهيد.
بنابراين، يكى دانستن وحى رسالى با الهام (وحى به مادر موسى) اين خلط كردن اقسام
وحى است. خداوند درآيه 51 سوره شورى تفصيل قائل مىشود و مىگويد سه قسم وحى
داريم. وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً
أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا آنها همه
را يك قسم مىدانند و آن الهام است. اين نشانه عدم تحقيق در اقسام وحى است كه منجر
مىشود به اينكه بين وحىاى كه به مادر موسى شده است، با وحىاى كه به خود موسى
شده خلط شود.
پاسخ
به شبهه «قرائات سبع دليلى بر انسانى بودن ساختار قرآن»
مبناى
ما در قرائات سبعه اين است كه از بين اين قرائات يك قرائت صحيح است. چرا؟ چون امام
صادق فرمودند:
«القرآن
واحد نزل من عند الواحد وانما الاختلاف من قبل الرواه»
.
روات، يعنى همان قراء و ما منشاء اين اختلاف قراء را اجتهاد خودشان مىدانيم، نه
نقل از