اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 97
به سوى
غروبگاه خورشيد
همان
گونه كه اشاره كرديم، كورش به سمت مغرب يورش برد. مقصود از اين مغرب، غرب سرزمين
ايران است؛ زيرا آن ناحيه براى آنان، غروبگاه خورشيد شمرده مىشد. خورشيد در مكان
معينى غروب نمىكند كه تا صبحگاه در آنجا آشيانه كند، بلكه در هرجاى اين كره
خاكى، افقى كه خورشيد در آن پنهان شود، مغرب ناميده مىشود و در نتيجه غروبگاه
خورشيد، امرى نسبى است؛ فرزند صحرا، تپه ماهورها و فرزند ساحل، كرانه دريا را
غروبگاه خورشيد مىبيند و گاه سطح منحنى دريا در نظر بيننده، محل غروب آن به نظر
مىرسد و همه اين مكانها در همان حال، مشرقى هستند براى قومى ديگر. لحظه غروب،
زمانى آغاز مىشود كه خط افق، نيمى از قرص خورشيد را فراگيرد و در اين هنگام
مىگوييم: زمان غروب خورشيد است، پس مفهوم جمله «كورش به سوى غروبگاه خورشيد به
راه افتاد» اين است كه مسير حمله وى به سوى غرب بوده است.
كورش
فرمانرواى ايران بزرگ در أنشانا يا خوزستان كنونى، در خط «50 درجه شمال» اقامت
داشت، از اين رو حركتش به سمت مغرب، به معناى هجوم به ليديا يا تركيه كنونى است.
پس از آنكه كورش بر مادها پيروز شد و به پايتخت آنان، همدان وارد شد، ترس و
اضطراب، بخش گستردهاى از دنياى آن روز، يعنى سرزمين فراعنه مصر، ليديايىها و
بابلىها را فرا گرفت و ميان آنان و گفتوگوهايى براى پيمان اتحاد در برابر وى
صورت گرفت. در اين ميان، براى ليديا (تركيه كنونى) خطر بيشترى وجود داشت و براى به
ثمر رسيدن اين پيمان كوشش بيشترى نشان مىداد. همچنين اين كشور سرزمينى آباد بود
و فرمانرواى آن، «كرزوس» نهايت تلاش خود را براى شكوفايى ليديا به كار برده بود؛
به گونهاى كه پايتخت آن، شهر «سارد» به سارد طلايى معروف بود.
ترس
و وحشت، سرزمين ليديا را به حدى فرا گرفته بود كه هر لحظه، اهالى
اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 97