اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 98
شهر انتظار
حمله كورش را مىدادند. بدين سبب حاكم ليديا خود را آماده ساخته بود و با اسپرات،
يكى از دولتهاى يونانى، گفتوگو كرده و او را به همپيمانان خود افزوده بود. بابل
و مصر نيز با وى متحد شده بودند. سپاهيان ليديا به سوى كورش به راه افتادند.[1]
استاد
خضر مىگويد كه كورش تجاوزگر و خونريز نبود و به سرزمين كسى چشم طمع نداشت.[2]
سپاهيانىكه
بهسوى كورش بهراه افتادند، شامل همه همپيمانان نمىشد، بلكه «نبونيد»، پادشاه
بابل به سبب ترس از انتقام پارسها جسارت اقدامى نداشت.
اسپارتها
وعده كمك و يارى داده بودند، اما در عمل، سياست گوشهگيرى را پيش گرفتند و در صحنه
حاضر نشدند. حكمران مصر، «آماسيس» كه خطر فارسها را براى سرزمين خود احساس كرده
بود، رضايت داد كه سپاه كوچكى را از راه دريا بفرستد، اما كرزوس منتظر كمكهاى هم
پيمانان خود نشد و تهاجم خود را با شتاب آغاز كرد.
وى
از رود هاليس (قزل ايرماق) گذشت و سرزمينهاى مسير خود را زير پا گذاشت و به طور
ناگهانى با سپاهيان كورش در شهر پتريوم، پايتخت قديمى هيتىها[3]
روبهرو شد. نبرد سختى ميان دو گروه در گرفت و ليديايىها به ناچار، به سوى غرب،
تا مرزهاى سرزمين خود عقب نشستند.
[3] . هيتىها(Hittites ) از اقوام قديمى هستند كه از
1800 سال پيش از ميلاد در شرق آسياى صغيرساكن بودند. قلمرو آنان از شمال به درياى
سياه، از شرق به كوههاى« توروس» و« كيليكيا» و رود فرات و از جانب غرب به رود
هاليس يا قزل ايرماق كنونى منتهى مىشد. نام سرزمين آنان« كاپادوكيا» بود. اين قوم
تمدن پيشرفتهاى را بنيان نهادند و پايتخت آنان شهر« پتريوم» بود كه امروزه به«
بوغاز كوى» معروف است. براى آگاهى بيشتر درباره اين قوم بنگريد به: هيتىها،
اليورگرنى، ترجمه رقيه بهزادى.
اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 98