اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 108
شده در آن
را مىمكند.
چنين
منطقهاى با ويژگىهاى يادشده، با آيات قرآن درباره شيوه زندگى اين اقوام، تطابق
كامل دارد؛ آنجا كه مىفرمايد: «حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ
الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها
سِتْراً».
دقت
و همه جانبه نگرى قرآن در بيان اين مطالب، شگفتانگيز است. قرآن با اشاراتى كوتاه،
اين مطالب را بيان مىكند و كشف و شناخت تفصيل مطالب و نيز عبرتآموزى از آن را بر
عهده آيندگان مىنهد.
به
سوى منطقه سد
«ثُمَّ
أَتْبَعَ سَبَباً»؛ سپس ذوالقرنين راهى ديگر را دنبال كرد. پس از سفر نخست به غرب وسفر
دوم به شرق، اين سفر سومى است كه ذوالقرنين آغاز مىكند و به سوى سرزمين قفقاز،
واقع در بين درياى خزر و درياى سياه، رهسپار مىشود.
«حَتَّى
إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ»؛ تا آنگاه كه به ميانه دو بلنداى
دو كوه از سلسله جبال قفقاز رسيد. «سدّ» يعنى بلنداى كوه كه راه عبور را مىبندد و
گذر از آن دشوار است.
«وَجَدَ
مِنْ دُونِهِما[1]
قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا»؛ در برابر آن دو بلندا،
گروهى را يافت كه توانايى فهم زبانى را نداشتند؛ زيرا زبانشان دشوار و گويششان
نامأنوس بود؛ به گونهاى كه ارتباط با آنان، آسان نبود.
راهى
كه كورش پيمود، به منطقهاى كوهستانى، صعب العبور و ناهموار ختم مىشد كه همچون
ديوار و صخرهاى بلند و عريض، مانع از هجوم اقوام وحشى به ساكنان بومى و بىدفاع
اين سوى كوه و تاراج آنان مىشد. البته گاه اقوام وحشى با
[1] . فخر رازى« من دونهما» را به« من ورائهما»، به
معناى پشت آن دو كوه، تفسير كرده است( التفسيرالكبير، جزء 21، ص 498).
اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 108