اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 101
اكنون كورش
به غروبگاه خورشيد سرزمين خود رسيده بود و بر كناره درياى مديترانه گام مىنهاد.
حال آن چشمه گِلى كجاست؟
غروب
خورشيد در چشمهاى گِل گون
زمانى
كه كورش در سواحل درياى اژه (بخشى از سواحل تركيه در درياى مديترانه) ايستاد، ساحل
را- همان گونه كه از نقشه پيداست- بريده بريده و پر پيچ و تاب يافت؛ زيرا
زبانههايى از دريا به خشكى نفوذ كرده بود. از نمونههاى اين تورفتگىها، خليج
هرمس و مندرس بزرگ و مندرس كوچك است.
خليج
ازمير 120 كيلومتر در خشكى پيش رفته و اطراف آن را كوههاى بلورين فراگرفته است.
فيليپسون آن را «چشمه سرسبز ليدى» ناميده است؛ زيرا اين كوهها از غرب به شرق،
اطراف اين زبانه دريايى را فراگرفته و به شكل چشمه درآمده است.
رود
«غديس» آبهاى گلآلود را- كه دربردارنده مواد آتش فشانى و خاك سرخ است- از
بلندىهاى آناتولى بهدريا مىآورد. اين بلندىها به سوى غرب شيبى آرام دارد تا
آنكه به كرانه غربى مىرسد. در آنجا سرعت رود تند مىشود و در دل دشت ساحلى- كه
بهصورت خليجهاى بزرگ وكوچك و خورهاى[1]
بسيار، قطعهبندى شده است- به پيش مىرود تا به مركز درياى اژه مىرسد و در آنجا
به خليج ازمير مىريزد كه در ميان قلههاى اطراف- كه ارتفاعشان بين هزار تا دو
هزار متر مىباشد- فرو رفته است.
هنگامى
كه كورش ذوالقرنين در «سارد» نزديك ازمير ايستاد، به قرص خورشيد نگريست. خورشيد در
حال غروب بود و در اين خليج- كه به چشمهاى بزرگ مىماند- فرو مىرفت. در آن فضا
سرخىِ هواى تاريك و روشن، با گل و لاىهاى
[1] .« خور» زمينى پست است كه در بخش بلند قرار گرفته
است و در آن، آب به صورت حوضچههايىطبيعى در دل دشت، جمع مىشود.
اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 101