اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 100
اما نقل
قولهاى ديگر هرودوت [در اين باره]، بنابر نظر تاريخپژوهان معاصر، نمىتواند صحت
داشته باشد؛ مانند اين گفته كه كورش فرمانرواى مغلوب را در آتش افكند، اما در پى
آن، به سبب واكنش كرزوس، نظرش تغيير كرد و دستور داد كه او و همراهانش را نجات
دهند، اما شعلههاى آتش زبانه كشيده بود و نجات آنان دشوار بود. در نهايت نيز با
دعاى كرزوس و بارش باران و طوفان، آتش خاموش شد.
اين
نقل قول نمىتواند صحيح باشد؛ زيرا با اعتقادات فارسها در آن دوران- كه آتش را
مقدس دانسته، آن را آلوده نمىساختند- منافات دارد. افزون بر اين، اين كار با روش
پادشاهان فارس كه با سرداران اسير به نيكى و مهربانى رفتار كرده، حرمت آنان را حفظ
مىكردند، ناسازگار است. شايد هرودوت اين قصه را از قصهپردازان پيش از خود گرفته
و آن را بدون تحقيق، در كتابش ثبت كرده باشد.[1]
كورش
پس از اين كار، سپاهيانش را به سوى غرب آسياى صغير حركت داد تا مستعمرههاى يونانى
را كه از همراهى با وى در جنگ باليديا سرباز زده بودند، تسليم سازد. طبيعى بود كه
او پس از پيروزى بر ليديايىها، در انديشه رسيدن به درياى اژه در غرب اين سرزمين
نيز باشد؛ چرا كه امپراتورى ايران براى آسان سازى تجارت با ديگر مناطق جهان و
تأمين منافع اقتصادى خود، نيازمند اين دريا بود.
شهرهاى
ايونى- كه مستعمره يونان بود و در سواحل اين دريا قرار داشت- به ثروت مشهور بود،
اما به سبب متمركز نبودن و پراكندگى اين ثروتها، ضعف دفاعى داشت، از اين رو شامل
غنايمى مىشد كه به آسانى، دست يافتنى بود و فاتحان را به طمع مىانداخت.
يونانيان
در سواحل آسياى صغير با يورشى سهمگين روبهرو شدند و سپاه ايران در يك حمله، همه
شهرهاى آنان در سواحل درياى اژه را به چنگ آورد.
[1] . بنگريد به: تاريخ ايران، ص 66 و مفاهيم جغرافيّة
فى القصص القرآنى، ص 242.
اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 100