اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 233
(1)
«ض»
(2)
ضارج:
اسم
فاعل است به معناى مفعول، يعنى «شكاف خورده». بعضى گفتهاند:
جايى
است در يمن. گفته مىشود:
گروهى
از يمن به قصد ديدن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله رهسپار شدند اما راه را گم
كردند و چيزى نمانده بود كه از كم آبى بميرند. يكى از آنان اين شعر امرئ القيس را
خواند:
و لمّا رأت أنّ
الشريعة همّها
و أنّ البياض من
فرائصها دامي
تيمّمت العين الّتي
عند ضارج
يفيء عليها الظّلّ
عرمضها طامي
با
شنيدن اين ابيات، گفتند: امرئ القيس جز سخن راست نمىگويد. آنان نزديك چشمه ضارج
بودند. در جستجوى چشمه برآمدند و آن را يافتند و خود را سيراب كردند ... چون به
حضور پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيدند، گفتند: يا رسول اللّه، خداوند با
دو بيت شعر از امرئ القيس جان ما را نجات داد؛ و آن ابيات را خواندند. پيامبر صلّى
اللّه عليه و آله فرمود: «او مردى است كه در دنيا معروف و ارجمند است اما در آخرت
فراموش شده و گمنام. روز قيامت مىآيد در حالى كه پرچمدار شاعران به سوى دوزخ
است».
(3)
ضالّه:
به
معناى درخت عنّاب صحرايى كنار دشتى است. بكرى مىنويسد: جايى است روبهروى بيشه
(در جنوب عربستان سعودى). وى روايت كرده است كه جرير بن عبد اللّه بجلىّ به حضور
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد. حضرت پرسيد:
منزلت
كجاست؟ عرض كرد: در اطراف بيشه، ميان نخله و ضالّه.
اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 233