دامان مكر و دشمنى عمرو بر او كشيده شد (و بدين اتهام دامنگير
گشت) ولى روش مردان آزموده چنين نباشد (و تحت تأثير قرار نگيرند).
اين ماجرا را بزرگ و
خطير شمار كه اندوهگسارى من بر تو سوزناك است، و آيا اقوام را چيزى جز لجاج و
دشمنى ميان خود نابود مىكند؟
وگرنه (اگر پيشگيرى
نكنيد) چون مردم آن سرزمين به موجبات هلاك خود گرايش يافتهاند، روزى آن سامان با
مردمش نابود مىشود.
به راستى كه جرير، دلسوز
و خيرخواه امام خويش است و به شستن كدورت از رويهاى سياه علاقمند است (و قصد
التيام دارد).
ولى فرمان و تقدير خدا
در ميانه مردم جارى است و مرگ بر همه مردم يكسان مىرسد.
[رايزنى معاويه با
عمرو پيش از حركت به صفين]
نصر گفت: در حديث صالح
بن صدقه آمده است كه گفت:
چون معاويه آهنگ رهسپارى
به صفين كرد به عمرو بن عاص گفت: من چنين صلاح بينم كه نامهاى به مردم مكه و
مدينه بنگاريم و ماجراى عثمان را به يادشان آريم، يا به مراد خويش مىرسيم و يا
آنكه آن قوم (دست كم) از دشمنى با ما باز مىايستند. عمرو گفت: مگر نه آن كه
مخاطبان ما از سه حال بيرون نيستند؟ يا كسى است كه از على خرسند است و به حكومت او
رضا داده، كه نامه ما جز بر بصيرتش (به كج انديشيهاى ما) نيفزايد. يا كسى است كه
هواخواه عثمان است و ما چيزى بيش از اين برو نيفزاييم. يا كسى است كه گوشهاى
گرفته (و بىطرفى گزيده)، كه تو به ديده او از على موثقتر نيستى.
گفت: با اين همه بايد
اين كار را بكنم، پس با همفكرى يك ديگر نوشتند:
نامه معاويه و عمرو به
مردم مدينه
«اما بعد، هر چند
پارهاى امور بر ما نهان بوده اما اين (حقيقت) بر ما پوشيده نيست كه على عثمان را
كشته است، و دليل اين مدعا پايگاهى است كه قاتلان عثمان در دستگاه او دارند. ما
انتقام خون او را مىخواهيم